عرفان حضرت زهرا (س)
ظهور عرفان زهراء- سلام اللَّه عليها- در تمجيد خدا از اوست، خداوند او را بر عبادش گرامى داشته است، رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- فرمودند:
«… هر زمان كه در محراب در محضر پروردگارش- جل جلاله- مىايستاد نورش بر فرشتگان آسمان مىدرخشيد آن چنانكه نور ستارگان بر اهل زمين پرتو مىافكند. خداى عزّوجلّ به فرشتگان مىفرمايد: اى فرشتگان من! نظر به كنيز من فاطمه سيدهى كنيزانم بنماييد كه چگونه در محضرم ايستاده و از ترس من به خود مىلرزد و با قلب و تمام وجودش بر عبادات من اقدام كرده است. به شهادت مىگيرم شما را كه براستى شيعيانش را از آتش در امان قرار دادم».
صبر فاطمه- سلام اللَّه عليها- بر گرفتاريها و ستمها، در تمام دوران حياتش، بيانگر اين است كه او يك آن و به اندازهى خردلى از ياد خداى متعال غافل نبوده و با تن دادن به قضا و قدر الهى، زمينهى عرفان و شهود در مرتبهى عاليتر را مىجسته است. گرفتاريها، رنجها، و گرسنگيها و… نه تنها (هر چند ناچيز) تأثير منفى در روح متعالى او ننهاد بلكه عاليترين اثر مثبت در جهت عشق و توكل به اللَّه را در او گذاشت.
آرى، فاطمه- سلاماللَّهعليها- با علم شهودى خويش يافته بود كه حقيقت انسان، حقيقتى شهودى است و كمال آن در گرو پيوند او با شهود مطلق است، و لذا رنج و دردى كه اين پيوند را قويتر كند، نه تنها درد و رنج نيست بلكه خود نعمت است و اين مصداق قول امام موسى بن جعفر- عليهالسلام- است كه فرمود:
«لن تكونوا مؤمنين حتى تعدّوا البلاء نعمة -هرگز در صف مؤمنين قرار نمىگيريد مگر اين كه بلا و گرفتارى را نعمت خدا بشمار آوريد».
رنج و مصيبتى كه زهراى اطهر در دوران كوتاه عمرش تحمل نمود بسيار اعجابآور است چرا كه رنجى به پايان نمىرسيد مگر اينكه رنج تازهاى جاى آن را مىگرفت، فاطمه- سلاماللَّهعليها- روزگار پر مشقت رسالت پدرش را در مكه درك كرده، در همان حال كه شاهد اذيت و آزار مشركين نسبت به پدرش بود، در فراق مادرش حضرت خديجه- سلام اللَّه عليها- را نيز رنج مىبرد. رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در اكثر اوقات وقتى به جهت اذيت و آزار مشركين و دورى خديجه- عليهاالسلام- با چهرهاى غمناك و محزون وارد خانه مىشد، با چشمهاى اشكبار دختر عزيزش كه در فراق مادر مىگريست، روبرو مىگشت.
روزى پيامبر گرامى اسلام- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- در مسجدالحرام مشغول نماز بود كه عده اى از مشركين او را مسخره مىكردند و در صدد آزارش برآمدند؛ يكى از آنان بچهدان شتر را- كه تازه ذبح شده بود- برداشت و با همان آلودگيهايش بر پشت مبارك آن حضرت كه در حال سجده بود، افكند حضرت فاطمه- سلاماللَّهعليها- نير در مسجد حضور داشت وقتى اين منظره را ديد بسيار ناراحت شد و با چشم گريان خودش را به پدر رسانيد و بچهدان را برداشت و به دور افكند، پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بعد از نماز بر آن جمعيت (بیادب) نفرين كرد .مصيبتهاى وارده بر فاطمه- سلاماللَّهعليها- در سالهايى كه رسول خدا با مشركين و ملحدين مىجنگيد و بعد از رحلت آن حضرت، بر كسى مخفى نيست. او براى گرفتن حق خويش و حق همسرش و براى دفاع از ولايت، تمام سختيها را تحمل كرد؛ پهلوى او را شكستند، به صورتش سيلى زدند، بين راه خانه و مسجد آزارش دادند، بازوى او را كبود كردند.
عبدالفتاح عبدالمقصود در كتاب امام على- عليهالسلام- مىنويسد:
«… على- عليهالسلام- سكوت و كنارهجويى را جايز نمىداند و از جاى برمىخيزد تا شايد دادرسى و كمكى براى خود بجويد، چون از قريش بد كينه مأيوس است به سوى انصار مىرود. او درتاريكى شب به خانههاى انصار روى مىآورد. تنها كسى كه او را تنها نمىگذاشت همسر بيمارش بود. زهراى ماتمزده جز براى يك مقصد و هدف كه عاليتر از تأثرات نفس و برتر از اندوهش بود نمىتوانست و نمىخواست از خانه و بسترش كه كنار قبر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- بود، بيرون آيد؛ آن هدف همان ميراث پدر و پس از آن حق على در آن ميراث بود.
فاطمه- سلام اللَّه عليها- در اين مرحلهى زندگى، بر خود لازم مىدانست كه بپاخيزد، دعوت كند و تا مىتواند بكوشد، او دوش بدوش شوهر مظلومش ايستاد و با زبان كه تنها وسيلهى دفاعش بود به او يارى مىكرد… ولى همان كسانى كه در آن روز به پدرش تا پاى مرگ دست بيعت دادند و ياريش كردند اين دختر را يارى نكردند، ديگر آن خوى عربى، آن روحى پايدارى، آن خلق وفادارى از جان آنان رخت بربسته بود و خود شرمنده و سرافكنده بدين دگرگونى و سستى اقرار مىكردند و مىگفتند: اى دختر رسول خدا… ما با اين مرد (ابوبكر) بيعتى كرديم و گذشت!
فاطمه- سلام اللَّه عليها- با تعجب جواب مىدهد:
آيا دست روى دست مىگذاريد تا ميراث رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- از خانهاش برده شود و در خانهى ديگرى جاى گيرد .
«ابوبكر و عمر پس از آن كه زهرا- سلام اللَّه عليها- را آزردند و به خانهى او كه خانهى وحى بود يورش آوردند، به نزد او مىروند تا از او پوزش بخواهند، زهرا- سلام اللَّه عليها- آن دو را با هم مخاطب ساخت و گفت: آيا اگر حديثى از رسول خدا به شما بگويم باور مىداريد و به آن عمل مىكنيد؟ هر دو گفتند: آرى.
(فرمود:) شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- نشنيديد كه مىفرمود: خشنودى فاطمه خشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هركس فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرإ؛؟؟ّّ دوست داشته و هركس فاطمه را خشنود كند مرا خشنود كرده است، و هركس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
(گفتند:) ما اين سخنان را از رسول خدا شنيديم.
آنگاه روى و دو دست به سوى آسمان دراز كرد و با سوز دل همى گفت: من خدا و فرشتگان او را گواه مىگيرم كه شما تن، مرا به خشم آورديد و خشنودم نكرديد… اگر رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلم- را ملاقات كردم شكايت شما را به او خواهم كرد» آرى، عرفان فاطمه- سلام اللَّه عليها- در افكارش، بياناتش، رفتارش، تحمل و صبرش، عبادتش و… ظهور يافته است. او در تمام حالات، خدا را بر نعمتهايش حمد و ستايش گفت و خدا را بر دردها، مصيبتها و بلاها شكرگزار بود، وقتى رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فرمود: دخترم! تلخيهاى دنيا را به جهت شيرينى آخرت بنوش. پاسخ داد: «يا رسولاللَّه الحمدللَّه على نعمائه والشكر للَّه على الائه» و خدا اين آيه را دربارهاش نازل فرمود:
«وَ لَسَوْفُ يُعطيكَ رَبُّكَ فَتَرضى (سورهى ضحى، آيه -5-الميزان، ج 2.)و بزودى پروردگارت آنقدر به تو مىبخشد كه راضى و خشنود مىگردى».
پیرامون خلقت زهرا(س)- صفری
چرا فاطمه (س) را محدثه نامیدند ؟
علم فاطمه (سلام الله علیها)
علم ودانش انسان های معمولی و غیر معصوم، اکتسابی است که بر اثر تعلّم و رفتن به مکتب، مدرسه، دانشگاه و یاحوزه به دست می آید، ولی علم انبیاء ، امامان و اولیای الهی بر گرفته از علم الهی و به اصطلاح «علم لدّنی » است.
علمی که به ذات الهی وصل باشد و از ذات لایزال او به کسی افاضه شده باشد، زمان و مکان نمی شناسد و محدود به گذشته و حال نخواهد بود. بلکه تمام زمان ها را در می نوردد و تا بر پایی قیامت پیش می رود. علم حضرت فاطمه «سلام الله علیها» از این سنخ است.
فاطمه محدّثه:
فاطمه زهرا«سلام الله علیها» نه تنها در آغاز با علم لدّنی از مسائل آگاه بود، بلکه در طول حیاتش ملائکه با او حرف می زند و او را از مسائل آینده آگاه می کردند.
بر اثر همین علم بی نهایت الهی است که حضرت حوادث آینده را به خوبی می دانست، چنان که در موارد متعددی از امور غیبی و حوادث تلخ آینده خبر داده است از جمله:
1- خبر مصائب آینده: هنگام وفات جانسوز پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» وقتی سخنان پدر را شنید که فرمود: «برای فرزندانم گریه می کنم» حضرت زهرا «سلام الله علیها» به شدت گریست. رسول خدا فرمودند: دخترم گریه مکن، آرام باش! حضرت زهرا پاسخ دادند: پدرم برای آن چه بعد از تو بر من روا می دارند گریه نمی کنم ، بلکه از فراق و دوری تو ای رسول خدا می گریم.(فرهنگ سخنان فاطمه زهرا سلام الله علیها محمد دشتی ص 171)
2- خبر از شهادت امام حسین «علیه السلام»:سال ها قبل از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت زهرا به این مسئله در موارد متعددی اشاره نموده اند از جمله در اشعاری چنین فرمودند:
فرزندانم دیشب را گرسنه به روز آوردند. کوچکترین آنان حسین در میدان جنگ کشته می شود در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید می کنند نکبت و عذاب بر قاتلانش باد. (امالی صدوق ص 258)
3- خبر از شهادت خویش : حضرت نسبت به شهادت خویش گزارش های گوناگون و خبرهای لحظه به لحظه دارد.
الف) اولین میهمان پیامبر «صلی الله علیه و آله»: حضرت فرمود: ای ابااالحسن! به راستی رسول خدا با من پیمان بسته و خبر داده است که من اول کسی خواهم بود که به آن حضرت می پیوندم و گریزی از آن نیست. پس در برابر اوامر خداوند بردبار و به حکم او راضی باش. (فرهنگ سخنان فاطمه رهرا سلام الله علیها ص 171)
ب) خبر نزدیک شدن شهادت: در ساعات آخر این گونه علی «علیه السلام» را از شهادت و مرگ خویش خبر داد:
ای اباالحسن! در همین ساعت به خواب رفتم حبیبم رسول خدا را در قصری از مروارید سفید دیدم. پس زمانی که مرا دید فرمود: دخترم به نزد من بشتاب که سخت مشتاق توأم. پس جواب دادم : به خدا قسم اشتیاق من برای زیارت و ملاقات شما شدیدتر است. در این هنگام [پدرم] فرمود: «تو امشب در پیش من خواهی بود». و او هر چه وعده دهد راست است و به عهد خود وفا می کند. (بحار الانوار، ج 43 ، ص179)
ج)لحظه شهادت: ابن عباس نقل می کند:حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه های واپسین شهادت دست حسن و حسین علیهم السلام را گرفت و به طرف قبر رسول خدا شتافت. پس بین قبر و منبر پیامبر دو رکعت نماز خواند پس از نماز حسنین علیهم السلام را در آغوش خود فشرد و با آنها وداع نمود و فرمود: پدرتان علی علیه السلام در حال نماز خواندن است پیش پدر بمانید. آن گاه به سوی منزل حرکت کرد. اسماء همسر جعفر طیار را صدا زد و فرمود : ای اسماء! از من جدا مشو به راستی من در این اتاق ساعتی استراحت می کنم پس از گذشت ساعتی ، اگر از اتاق خارج نشدم، مرا صدا بزن اگر جوابت دادم، وارد شو، اما اگر پاسخی نشنیدی، بدان که به رسول خدا پیوسته ام. (وسائل الشیعه، حر عاملی ، ج2، ص31)
تمام رفتار و حرکات آن بانوی مطهر، از سر آگاهی و برگرفته از علم الهی همراه با عصمت بوده و مقایسه ی آن بانوی بزرگوار و بی همتا با زنان دیگر ، کاری ناروا و ناستودنی است.
ش.طوماری
میراث پدرم
میراث پدرم
ای فرزندان بنی قیله
آیا به من درمورد میراث پدرم ظلم می کنند درحالیکه شما مرا می بینید و سخن مرا می شنوید ؟!
در حالیکه دارای انجمن و اجتماعید!
صدای دعوت مرا می شنوید ؛
از هر جهت به حال من آگاهید ؛
دارای نفرات ،تجهیزات ، ذخیره و قوت اید ؛
نزد شما اسلحه ، زره و سپر است ؛
صدای دادخواهی من به شما می رسد و جواب نمی دهید؟!
ناله فریادخواهی من بگوش شما می رسد و دستگیری نمی کنید؟ !….
خطبه چهارم حضرت زهرا(س)
بیگدلی
گوشهاي از رازهاي پنهان بيتالزهرا در مدينه النبي
به گزارش جهان به نقل از پايگاه اطلاع رساني حج، در كنار مرقد شريف پيامبر اكرم (ص) خانهٔ حضرت زهرا (ص) قرار دارد كه در اين خانه رازهاي ناگفته فراواني پنهان است. شيعيان با حضور در حرم نبوي به زيارت اين خانه ميروند تا در جوار بيت ام ابيها دعا و نماز خوانده و با درس هاي تاريخ صدر اسلام بيشتر آشنا شوند.
گرچه خانه حضرت زهرا(سلامالله عليها) را در مدينه منوره قفل زدهاند، اما همان «قفل» در بسته هم اين رازها را در دل خود نگهداشته است و با خواندن شعري كه بر روي آن قفل نوشتهاند، ميتوان گوشهاي از اين رازها را دريافت.
به تازگي يكي از مديران كاروانهاي زائران ايراني به نام آقاي «محسن شهرابي» موفق شده بود كه از پشت قفل در خانه حضرت زهرا تصوير بردار كه اين تصوير رازها پشت قفل در را نيز بازگو ميكند. در پشت اين قفل اين مصرع «حاشاه أن يحرم الراجي مكارمه … أو يرجع الجار منه غير محترم» حك شده است. كه ترجمه آن ميشود «از او(پيامبراكرم) به دور است كه محروم كند كسي را كه به كرامات و بزرگواريهاي او اميد بسته است.»
اين نوشته و تصوير بسياري را به تعجب واداشته است ، حتي در كتابهاي تاريخي مطلبي در اين خصوص به ميان نيامده است و تنها در كتاب آقاي رسول جعفريان نوشته شده بود كه روي و پشت قفل در نوشته شده است«هو الحبيب الذي ترجي شفاعته لكل هولٍ من الأهوال مقتحم» «او (پيامبر اكرم)حبيب خدا است كه شفاعت او مورد اميد است براي هر هول و وحشتي كه انسان به سختي در آن واقع شود.» اما اكنون مشخص شد كه مطلب پشت اين قفل با روي آن متفاوت است.
اين تصوير كه به تازگي به ثبت رسيده است براي نخستين بار از سوي پايگاه اطلاع رساني حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبري منتشر ميشود تا در دهه فاطمه و ايام شهادت حضرت زهراي اطهر گوشهاي از رازهاي نهفته در خانه آن حضرت را بيشتر بدانيم. صفری
معیار به هم خوردن عادت ماهیانه
ملاک و معیار در به هم خوردن عادت در موارد ذیل چیست؟
الف)یک بار خون دیدن بر خلاف عادت قبلی :تمام مراجع ؛عادت قبلی باقی
می ماند.
ب)دو بار مماثل خون دیدن بر خلاف عادت قبلی : تمام مراجع ؛عادت قبلی به هم می خورد و عادت جدید پیدا میکند.
ج)چند بار خون دیدن غیر مماثل بر خلاف عادت قبلی: تمام مراجع ؛عادت قبلی به هم میخورد و مثل مضطربه می شود.
د)دو بار عدد غیر مماثل بر خلاف عادت قبلی خون ببیند که چند قول هست:
اول:در بقاء عادتش تامل است و تکلیف اینکه تفاوت بین عادت سابقه و صفات را احتیاط کند ،یعنی بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند .(امام ،رهبری ،مکارم ،فاضل لنکرانی)
دوم:عادت به هم نمیخورد .(اراکی،تبریزی،نوری همدانی ،گلپایگانی،)
سوم:اگر عرف بگوید عادت معلوم ندارد عادت اولی به هم خورده است . (بهجت)
چهارم : عادت به هم می خورد.(سیستانی)
گروه احکام
ما به عید، عیدی می دهیم !
اوقات فراغت می تواندبا موفقیت ولذت باشد ومی تواندموجب رنج وعذاب وگمراهی فرد باشد.
طبق فرموده آقا رسول الله، دو چیز مایه فتنه بسیاری ازمردم است:تندرستی وفراغت. خداوند متعال ،انسان آسوده وتندرستی راکه نه درپی کارهای دنیایی خود است ونه برای آخرت خویش می کوشد ،دوست ندارد.
امام سجاد(ع)از خداوند می خواهند؛ که اگرفراغتی ازکارهای دنیا برایمان مقدرشده است،آن راهمراه باسلامتی وبدون ملالت قراردهد،به گونه ای که گناهی ازما سرنزندو ماموران ثبت گناه با پرونده ای خالی وماموران ثبت نیکی ها،با دست پرازنزد ما برگردند. برای افراد سعادتمند ،عبادت خدا،فرصت تفریح وآسایش محسوب می شود.
بیگدلی
«باورها»مان غایب است
برای آمدنت ندبه خوانده ام؛ آقا
خدا کند که بتابی به باور مردم
و گل کنی به بلندی عشق در دلها
تو فصل آخر منظومه ی خدایی عشق
تمام ِ سوره ی یاسین، طلیعه ی طاها
قیامِ حتمی عشقی، قعود در قلبم
سرادقات * جمال ِ تو، جنت المأوا
بیاکه بی تو چه سرد است فصل ایمانم
و با تو سبز و بهاری، تمام باورها
* سرادقات یعنی سراپرده و خیمه گاه
رضا محمدصالحی
میرعیسی خانی