تمام حجت مسلمانی من
تمام حجت مسلمانی من ،لبیک یا خامنه ای همه گزینه های دیروز استعمار یعنی ؛استثمار جان ها ،فتنه گری ،جنگ سرد ،وناتوی نظامی وعقب نگه داشتن ما وهمه گزینه های امروز استعمار؛ یعنی استثمار فکر ها ،فتنه گری ،جنگ نرم ،ناتوی فرهنگی وباز عقب نگه داشتن ما ،روی میز یا زیر میز ویا هر جای دیگر که باشد ،فقط طناب های پوسیده ای هستند که باسحر دشمنان خدا به مانند مارهایی در آمده اند تا ترس بر جان ما بیاندازد ،ولی این سحر با اذن الهی وید بیضایی اسلام وعصای موسایی ولایت فقیه وحضور مردم باطل شدنی تا چشم جهانیان را با پرتو های عالم گیر قرآن وسنت پیامبر اسلام صل الله علیه وآله وائمه معصومین علیهم السلام ،از خواب غفلت بیدار کنند .وعده ما راهپیمایی 22بهمن صالحی
دوست یابی اینترنتی + صوت
مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین «روح الله دوست محمدی» روانشناس و کارشناس مذهبی و مهندس «شاهيد مظفری» کارشناس فناوری پیرامون، «دوست یابی اینترنتی از نظر مبانی اعتقادی، تفاوت دوست یابی اینترنتی با دوست یابی های در فضای حقیقی، اساس ارتباط های اسلامی و توصیه های دینی در این ارتباط»؛ گوینده: «سيد داود عطايی»؛ سردبیر: «عاطفه مشهدی فراهانی»؛ تهیه کننده اینترنتی: «محمد مهدی شادبهر»؛
منبع: ايران صدا
میرعیسی خانی
نامهای به مهناز افشار
یک آشنای قدیمی با چشمانی گریان از درد این روزهای جامعه مینویسد:
سلام خانم افشار
امیدوارم حالتان خوب باشد. من جوانی هستم اهل ایران. این نامه را ساعت 1 نیمه شب برایتان مینویسم چون از شدت ناراحتی خوابم نمی برد. راستش را بخواهید برای وطنم مشکلی پیش آمده که به تنهایی نمی توانم حلش کنم. نمی دانم چطور بنویسم که نامه ام را یک بازی رسانه ای تلقی نکنید. حقیقت ماجرا این است که بعضی از دختران زادگاه عزیزم دارند مرتکب یک اشتباه می شوند. اشتباهی که به قیمت از بین رفتن صفا و صمیمیت خانواده های ایرانی تمام میشود. اشتباهی که دارد حیای اجتماعی میان ما را از بین می برد.
بله درست است. دختران کشور من دارند تمایل به بی حجاب شدن پیدا می کنند. دختران و زنان شهر من دارند تمایل به خود نمایی پیدا می کنند. می دانید نتیجه اش چیست؟ نتیجه اش سست شدن بنیان خانواده است. نتیجه اش افزایش طلاق است.
خانم افشار به خدا قسم دارم می بینم که جلوی چشمانم حیای زنان و غیرت مردان از بین می رود. نمی دانم چقدر با جدیت، این نامه را میخوانید اما به والله کم مانده پشت کیبورد گریه ام بگیرد.
با چشمان خودم دارم می بینم که چطور نحوه آرایش و لباس پوشیدن زنان باعث تنوع طلبی مردان میشود.
خانم افشار بزرگوار. اگر خانواده از بین برود خیلی چیزهای قشنگ از بین میرود. مهر مادری و محبت پدری از بین میرود و سرخوردگی و عقده محبت برای بچه های ایران عزیز باقی می ماند.
خواهر هنرمندم این یک واقعیت است که شما الگوی رفتاری دختران وطنمان شده اید. گوششان به دهان شماست و چشمشان به ظاهر شما.
به عنوان هموطن و برادر کوچکتان از شما خواهشی دارم. از شما خواهش میکنم که به خاطر هموطنانمان، به خاطر نسل آینده کشورمان، به خاطر ایران و ایرانی پرچم دار حفظ حجاب و عفت زنان شوید. از شما استدعا میکنم کمک کنید تا حق داشتن خانواده سالم و شاد از بچه های ایران گرفته نشود. شما هنرمند معروف و تاثیر گذاری در کشور هستید. این کار شما در سینما و تئاتر و تلویزیون ماندگار میشود.
اگر خانه تان را بلد بودم یک چادر هدیه به رسم صداقت برایتان پست میکردم. نمی دانم چه پاسخی به این نامه ام می دهید. حتی ممکن است اصلا جواب ندهید. تنها کاری که می توانم بکنم انتظار و دعاست.
میرعیسی خانی
خط روشن
علامه امینی در این باره می گوید: معاویه و کارگزارانش، همواره بر این سیره (لعن امام علی (ع)) بودند تا آنکه کودکان با آن بزرگ شدند و پیران با آن از دنیا رفتند. بنابراین لعنت بر حضرت، سنتی جاری گردید و در دوران بنی امیه، هفتاد هزار منبر برافراشته بودند که در آنها امیرالمؤمنین (ع) لعن می شد و آن را همچون عقیده ای محکم یا واجب قطعی و سنتی لازم الاجرا دانسته و با تمام شوق و ذوق به آن عمل می کردند. حتی وقتی عمر بن عبدالعزیز به خاطر مصلحت، آن را ممنوع کرد، مردم به گونه ای با او برخورد کردند که گویا، بلایی بزرگ بر ایشان آورده یا گناهی عظیم مرتکب شده است.
علاوه بر لعن، معاویه کار را به جایی رسانید که حتی نام علی (ع) هم از سر زبانها بیفتد. ابن حجر عسقلانی در کتاب تهذیب التهذیب خود می نویسد: بنی امیه به دستور معاویه، هرگاه می شنیدند که نام بچه ای علی است، او را می کشتند و از این رو مردم نام فرزندانشان را عوض می کردند.
***
«خط روشن» گزیده ای کتاب مفصل و گرانقدر «الغدیر» علامه «امینی» است. مردی که عمر خود را صرف شناساندن فضائل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و اثبات حقانیت ایشان کرد.
هر چند خواندن کتاب الغدیر، برای محققان توصیه می شود، امّا کتاب مختصر و ساده ی خط روشن، مناسب برای خواندن محققان و غیرمحققان است. به همین جهت به همه ی دوستداران امیرالمؤمنین (ع) که دوست دارند در مقابل شبهات موجود در جهان، سپری محکم داشته باشند، خواندن این کتاب را توصیه می کنیم.
از بخشهای مختلف این کتاب می توان به چند فصل اشاره کرد: واقعه غدیر خم، حدیث غدیر، علی (ع) در قرآن، نقش معاویه در انحراف امت و شعر و شعرای غدیری.
این کتاب در 206 صفحه توسط انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری چاپ شده است. برای تهیه ی این اثر می توانید به این سایت مراجعه کنید: www.ketabroom.ir
واکنش خواننده ی شیعه پس از پایان کتاب: حق با ماست!
میرعیسی خانی
برگزاری جشن انقلاب در موسسه آموزش عالی نورالزهراء(س)
هم زمان با ایام الله دهه مبارک فجر وآغاز ترم دوم سال تحصیلی 92-93 جشن انقلاب ،روز دوشنبه14/11/92 ، با حضور نماینده محترم ولی فقیه وامام جمعه زنجان درموسسه آموزش عالی حوزوی نورالزهرا(س) زنجان برگزار گردید.
ردهای 35 ساله انقلاب اسلامی فرمودند:«ما 35 سال پیش هیچ پیشرفتی نداشتیم نه اقتصادی ،نه فرهنگی ،نه سیاسی ونه…همه شئونات ما در اختیارآمریکا بود. اصل ماهیت این انقلاب،ماهیت فرهنگی بود.این انقلاب ابهت آمریکا را شکست.»
ایشان در ادامه افزودند:«سه فاکتور مهم در پیروزی انقلاب نقش داشت؛19ایدئولوژی واعتقادات مردم2)حضور مردم در صحنه 3)رهبریهای رهبر کبیر انقلاب ،امام خمینی.
عضو هیئت امنای موسسه آموش عالی نورالزهرا(س) ضمن تاکید بر نقش بانوان در پیروزی واستدامت انقلاب فرمودند :اگر نقش بانوان بیشتراز مردان نباشد ،کمتر از ایشان نیست. افتخار بزرگ بانوان زنجانی این است که اولین راهپیمایی بانوان در زنجان برگزار گردید و همچنین در جنگ تحمیلی نیز حضور این بانوان وگذشتن از فرزندانشان وفرستادن آنها به جبهه فعالیت در پشت جبهه ها مثال زدنی است.
در ادامه جلسه مدیر موسسه آموزش عالی حوزوی نورالزهرا ضمن تبریک ایام دهه فجر ،به تبیین رسالت بانوان طلبه ونقش آنها در تربیت نسلی پاکدامن اشاره کرده و لازمه آن را تربیت طلابی توانمند و موثر برای رسیدن به این مقصد متعالی است.
توصیه اخلاقی حضرت حجت(عج) به آیتالله حق شناس
عنایت امیرالمونین علی (ع) به مادر آیت الله حق شناس
از مادر بزرگوارشان به نیکی ياد می کردند، و براي او طلب مغفرت داشتند، و خود را وامدار ايشان میدانستند. میفرمودند: «مادرم سواد نوشتن و خواندن نداشت؛ اما به خوبی قرآن و مفاتيح را میخواند، و حتي آيات مبارکۀ قرآن را در ميان كلمات ديگر تشخيص میداد. او اين فهم وشناخت را به خوابي كه از امام امیرالمؤمنین عليهالسلام ديده بود، مربوط میدانست. در آن رؤيا ايشان حضرت وصي (عليهالصلوه والسلام) را ديده بود كه به او دو قرص نان میدهند. يكي از آنها را شيطان میرباید؛ اما او موفق میشود كه ديگري را حفظ كرده و بخورد. بعد از اين كه صبح از خواب برخاسته بود، ديگر میتوانست قرآن را بشناسد، و بخواند.»
زندگینامه آیت الله حق شناس به قلم حجت الاسلام جاودان/مشرق نیوز
ماجرای گرزهای آتشینی که آیتالله سیدجمالالدین را ترساند.
مرحوم آيتالله آقاي سيّد جمالالدّين گلپايگاني(ره) از علماء و مراجع تقليد نجف بودند و از شاگردان برجسته مرحوم آيتالله نائيني، که در علم و عمل زبانزد خاصّ و عام بود. در احوال معنوی ایشان آوردهاند همسايگان از صداي مناجات و گريه ايشان حكايات بسیاری دارند، صحيفه سجادیه کتاب بالینی ایشان بود، آهش سوزان، و اشكش روان، و سخنش مؤثّر، و دلي سوخته داشت. *ماجرای عجیب تخت فولاد مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی(ره) نقل می کند، دوران جواني در اصفهان نزد دو استاد بزرگ: مرحوم آخوند كاشي و جهانگير خان، درس اخلاق و سير و سلوك ميآموختم، به من دستور داده بودند، شبهاي پنجشنبه و جمعه بروم بيرون از اصفهان، در قبرستان تخت فولاد قدري در عالم مرگ و ارواح تفكّر كنم و مقداري هم عبادت كنم و صبح برگردم. لذا آخر هفته، يكي دو ساعت در بين قبرها و در مقبرهها تفكّر مينمودم و بعد چند ساعت استراحت نموده، و سپس براي نماز شب و مناجات بر ميخاستم و نماز صبح را مي خواندم و پس از آن به اصفهان ميآمدم. شبي از شبهاي زمستان، هوا بسيار سرد بود، برف ميآمد. براي تفكّر در ارواح ساكنان وادي آن عالم، از اصفهان حركت كردم و به تخت فولاد آمدم، در يكي از حجرات خواستم دستمال خود را باز كرده چند لقمهاي غذا بخورم و بعد بخوابم، تا نيمه شب برنامههای خود را اجرا کنم. در اين حال دَرِ مقبره را زدند، جنازهاي را كه از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود در مقبره گذاشتند و شخصی برای او تا صبح قرآن خواند، وقتی قاري قرآن مشغول تلاوت شد. همينكه دستمال را باز كرده و ميخواستم، مشغول خوردن غذا شوم، ديدم ملائكة عذاب آمدند . عين عبارت خود آن مرحوم است: «چنان گرزهاي آتشين بر سر او ميزدند كه آتش به آسمان زبانه ميكشيد، و فريادهائي از اين مرده بر ميخاست كه گوئي تمام اين قبرستان عظيم را متزلزل ميكرد. نميدانم اهل چه معصيتي بود؛ آیا از حاكمان جائر و ظالم بود كه اينطور مستحقّ عذاب بود؟ یا …، قاري قرآن هیچ اطّلاعي از این عذاب نداشت؛ آرام بر سر جنازه نشسته و قرآن تلاوت میکرد. از مشاهده اين منظره از حال رفتم، بدنم لرزيد، رنگم پريد. و اشاره میکردم به صاحب مقبره كه در را باز كن من ميخواهم بروم، او نميفهميد؛ هرچه ميخواستم بگويم، زبانم قفل شده و حركت نميكرد! بالاخره به او فهماندم: در را باز كن؛ ميخواهم بروم. گفت: آقا! هوا سرد، برف روي زمين را پوشانيده، در راه گرگ است، تو را ميدرد! هرچه ميخواستم به او بفهمانم كه طاقت ماندن ندارم، او درک نميكرد. به ناچار خود را به در اطاق كشاندم، در را باز كرد و من خارج شدم. و تا اصفهان با آنكه مسافت زيادي نيست، بسيار به سختي آمدم و چندين بار به زمين خوردم به حجره. آمدم يك هفته مريض بودم، مرحوم آخوند كاشي و جهانگيرخان ميآمدند حجره و به من دوا ميدادند و جهانگيرخان براي من كباب باد ميزد و به زور به حلق من فرو ميبرد، تا كمكم قدري قوّت گرفتم. منبع: معادشناسی علامه طهرانی