درس اخلاق را از دختر 11ساله بیاموزیم
حاج آقا قرائتی تعریف می كرد: در ستاد نماز گفتیم، آقازادهها، دخترخانمها، شیرینترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید. یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریشسفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.
نوشت که ستاد اقامه نماز! شیرینترین نمازی که خواندم این است كه: در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند. یادم آمد نماز نخواندم، به بابایم گفتم: نماز نخواندم، گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان، گفت: برویم به راننده بگوییم نگهدار. پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختر بچه نگه نمیدارد، گفتم: التماسش میکنیم. گفت: نگه نمیدارد. گفتم: تو به او بگو. گفت: گفتم كه نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم. میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو. شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت.
قرآن یک آیه دارد میگوید: کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمیخواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/۹۶ یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها میگذاریم. لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
شاگرد شوفر نگاه کرد و دید كه دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو میگیرد، پرسید: دختر چه میکنی؟ گفت: آقا من وضو میگیرم، ولی سعی میکنم آب به كف اتوبوس نچکد. بعدش هم میخواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک كمی نگاهش کرد و چیزی به او نگفت. به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو میگیرد.
راننده هم همینطور که جاده را میدید، در آینه هم دختر را میدید. مدام جاده را میدید، آینه را میدید، جاده را میدید، آینه را میدید. مهر دختر در دل راننده هم نشست. راننده گفت: دختر عزیزم، میخواهی نماز بخوانی؟ صبر كن، من میایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت: نمازت را بخوان دخترم، آفرین.
چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی: وایسا، گوش نمی دهد. او برای یک سیخ کباب میایستد، اما برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.
دختر میگفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه اتوبوسیها نگاهش کردند. یكی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم. شخص دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز. دختر می گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز میخوانند. می گفت: شیرینترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد
هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود
آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود
ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب
گل را چنان تو زندگی مختصر نبود
شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور
شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود
داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق
کو لاله ای که از غم تو خون جگر نبود
سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد
چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود
شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند
زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود
مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد
یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود
دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم
دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود
با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو
حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود
سید هاشم وفایی
پیامدهای رحلت پیامبر از لسان حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است.
او كه خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة و ركن الدین و عین الحجة است. و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یكون الذی ولدها. »
او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است. آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند. در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدكیه و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.»
حضرت در خطبه اى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد.
«استنهر فتقه وانفتق رتقه؛ تشتت و پراكندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شكافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .
در قرآن كریم نیز آمده است كه: «ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما؛ (آیا كافران ندیدند) كه آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یكدیگر باز كردیم .»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان كه به پیامبر اكرم (ص) و احكام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش كرده بودند از نعمت دین الهى و حكومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اكنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واكدت الامال.»
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد.
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته ؛ هنوز جسد مبارك پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىكنند .
چنانكه حضرت على(ع) مىفرماید:” فوالله ما كان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده"؛ به خدا سوگند نه در فكرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حكومت باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى كه قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى كردند و نداى ” فانه یهجر” سر دادند.
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت كه به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها كه نكردند. چنانكه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هكذا كان یفعل بحبیبتك وابنتك … .
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدك من ابن الخطاب وابن ابى قحافة؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.
5 . خط نفاق و دورویى آشكار شد
« ظهر فیكم حسكة النفاق.»
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با كنایه زیبایى به این نفاق افكنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منكم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء؛ شیر را اندك اندك با آب ممزوج نمودید و به بهانه این كه آب مىنوشید، شیر را خوردید. كنایه از نفاق است كه تظاهر به عملى مىشود كه در واقع خلاف آن است و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان كمین كردید . و ما بر این رفتار شما كه مانند بریدن كارد و فرو بردن نیزه در شكم، دردآور و كشنده است صبر مىكنیم .»
6 . دین و معنویت كم رنگ شد .
« و سمل جلباب الدین.»
«جلباب» چادر یا عبایى كه بدن انسان را مىپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه كه چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد.
و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «… اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى؛ به خاموش كردن انوار درخشان دین و بىاهمیت كردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند
حضرت خطاب به انصار كه با جان و مال پیامبر را كمك كرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شكنى كردند
فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نكصتم بعد الاقدام؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشكار كردن عقیده پنهان كارى مىكنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىكند كه پیامبر اكرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام كرد و آنان نیز با على (ع) بیعت كردند . اما اكنون بیعت خود را شكستند .
9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند .
« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى؛ به شیطان گمراه كننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بكم فالفاكم لدعوته مستجیبین؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید كه پاسخگوى دعوت باطل او هستید… .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه. در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در لاك خود فرو مىبرد. اما وقتى كه محیط را بدون خطر احساس كرد، سر خود را بیرون مىآورد. شیطان نیز تا وقتى كه پیامبراكرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاك خود فرو برده بود و جرات نمىكرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریك مردم پرداخت.
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بى اساس.
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر؛ اى گروه مردم كه به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىكنید، و كردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت.
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار كشید تا كى مرض فساد پیكر جامعه اسلامى را از پاى درآورد كه پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى كه به سرعت هلاك كننده است .
12. فرصت طلبان به سر كار آمدند
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدكیه به گروه هاى فرصتطلب كه منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است. و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است.
توصیه های پیامبر درباره فتنه های پس از وفات ایشان
تمام راويان پيش بينى پيامبر از فتنه هاى پس از خود را روايت نموده و گزارش كرده اند كه ايشان امت را از فتنه ها بر حذر داشت . ابن حماد 1/30 و 48 از ابوموسى روايت كرده كه رسول خدا فرمود : « پيش از قيامت ، هَرْج خواهد بود » پرسيدم : هَرْج چيست ؟ فرمود : « قتل و كشتار » . پرسيديم : بيشتر از آنچه كه امروز كشته مى شوند ؟ ( در آن زمان مسلمانان در مرزهاى خود بودند و جنگى نبود ) فرمود : « مقصود نبرد با كافران نيست ، بلكه برخى از شما بعضى ديگر را مى كشيد ، حتى مرد ، جدّ و پدر و برادر و عموزاده و همسايه اش را مى كشد ! »
راوى مى گويد :[پس از فرمايش پيامبر] مردم از اندوه يا ترس خاموش شدند، به گونه اى كه كسى لبخند نمى زد تا دندانش ديده شود .
در روايت احمد 4/391 و 406 آمده است كه شنوندگان گفتند : سبحان الله ! ]چنين وضعى پيش مى آيد ، در حالى كه[ عقل و خِرَد داريم ؟!
فرمود : « نه ، عقل مردم آن زمان از بين مى رود و مردمِ كم عقلى باقى مى مانند كه بيشترشان مى پندارند ارزش و بهايى دارند، در حالى كه هيچ ارزشى ندارند ! »
ر. ك : احمد 4/414 ; ابو يعلى 13/203 و 212 و 237 ; ابن حبان 15/104 ، ابن ابى شيبه 15/13 ، طيالسى /35 به نقل از عبد الله ، عبد الرزاق 11/364 از ابن مسيّب ، مسلم 4/2056 ، ابن ماجه 2/1345 ، ترمذى 4/498 و . . .
همچنين بخارى در چند جا از « صحيح » از جمله 1/29 و 2/22 به نقل از ابو هريره آورده است كه پيامبر فرمود :
« قيامت برپا نمى شود مگر پس از آنكه دانش رخت بربندد ، لغزش ها زياد شود ، زمان و ساعات نزديك هم گردند ، فتنه ها آشكار شود ، هَرْج ( يعنى قتل و كشتار ) زياد شود ، و مال و اموال چنان زياد شود كه سرريز گردد ! » در بخارى 7/82 و 8/89 آمده است كه پرسيدند : هَرْج چيست ؟ فرمود : قتل و كشتار !
« قيامت برپا نمى شود مگر پس از آنكه بين دو گروه بزرگ، نبردى بزرگ رخ دهد كه هر دو به يك چيز دعوت مى كنند. نيز قيامت برپا نمى شود مگر پس از آنكه كه حدود سى دجال دروغگو بيايند و همگى مدعى باشند كه رسول خدا هستند! همچنين قيامت زمانى برپا مى شود كه دانش رخت بندد، لغزش ها زياد شود، زمان و ساعت ها به هم نزديك شوند، فتنه ها آشكار، هَرْج ( كشتار ) زياد شود و آن قدر ثروت ميانتان زياد شود كه فراگير و سرريز گردد ، بدان اندازه كه مالدار دنبال كسى باشد كه صدقه اش را قبول كند اما كسى كه صدقه را به او پيشنهاد كنند، بگويد كه بدان نيازى ندارم !
قيامت برپا نمى شود مگر پس از آنكه مردم ساختمان ها را بلند بسازند، و آدمى بر قبر هر مُرده اى بگذرد، بگويد كاش به جاى او بودم ، و خورشيد از جهت مغرب طلوع كند. وقتى از اين سو طلوع كرد و مردم آن را ديدند، همگى ايمان مى آورند اما ديگر ايمان سودى به حالشان ندارد، چون پيشتر ايمان نياورده و در ايمانشان كار خيرى كسب نكرده و انجام نداده بودند.
وقتى قيامت برپا شود، دو مرد كه لباس خود را براى فروش گسترده اند، فرصت فروش و يا جمع كردن پيدا نمى كنند. مردى كه شير شترش را دوشيده، فرصت نمى كند آن را مزه كند! مردى كه در حال ساختن حوض خانه اش است، وقت نمى كند آن را آب كند و كسى كه لقمه اش را به طرف دهانش بُرده، فرصت خوردن آن را پيدا نمى كند.
کتاب هایی که آیت الله جاودان به خواندن آنها توصیه کردند+ دانلود
حضرت آیت الله جاودان از اساتید مبرز اخلاق و از شاگردان مرحوم آیت الله حق شناس، به معرفی کتبی در رابطه با آشنایی با سیره صحیح زندگانی پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله وسلم پرداخته اند که رجانیوز ضمن معرفی کتب مذکور، کتب فروغ ابدیت و درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام را که فایل دانلود آنها در فضای مجازی موجود بوده است را جهت استفاده کاربران بر روی سایت قرار می دهد:
1. کتاب “فروغ ابدیت" تالیف آیت الله جعفر سبحانی. ناشر: بوستان کتاب. برای دانلود اینجا را کلیک کنید.
2. کتاب “درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام” تالیف سید هاشم رسولی محلاتی. ناشر: سازمان چاپ و انتشارات فرهنگ اسلامی. برای مشاهده متن هر 4 مجلد این کتاب اینجا و دانلود 4 مجلد اینجا را کلیک کنید.
3. کتاب “سیره رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم تالیف: رسول جعفریان. ناشر: موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع).
4. کتاب “الصحیح من سیره النبی الاعظم” تالیف: علامه سید جعفر مرتضی عاملی. این کتاب همچنین توسط دکتر محمد سپهری بنام “سیره صحیحی پیامبر اعظم” ترجمه شده است که تلخیص آن بنام “سیرت جاودانه" توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است:
5. کتاب “موسوعه التاریخ الاسلامی" تالیف: محمد هادی یوسفی غروی. ترجمه این کتاب به نام “تاریخ تحقیقی اسلام” توسط حسینعلی عربی و توسط موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) منتشر شده است.
وصایای امام حسن مجتبی
شیخ طوسى(ره) از ابنعباس نقل مىکند: در واپسین ساعتهاى عمر امام مجتبى(ع) برادرش امام حسین(ع) وارد خانه آن حضرت شد، در حالى که افراد دیگرى از یاران امام مجتبى(ع) در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید: برادر! حالت چگونه است؟ حضرت جواب داد:
در آخرین روز از عمر دنیایىام و اولین روز از جهان آخرت به سر مىبرم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایى مىافتد، ناراحتم. سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت مىکنم، چون امرى دوست داشتنى، همچون ملاقات رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه(علیهم السلام) را در پیش دارم. آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبیاى گذشته از پدرش امیرالمؤمنین(ع) به ارث داشت تسلیم امام حسین(ع) نمود. در آن لحظه فرمود بنویس:
«هذا ما اوصى به الحسن بن على الى اخیه الحسین اوصى انه یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انه یعبده حق عبادته لا شریک له فى الملک و لا ولى له من الذل و انه خلق کل شئ فقدره تقدیرا و انه اولى من عبد و احق من حمد، من اطاعه رشدو من عصاه غوى و من تاب الیه اهتدى، فانى اوصیک یا حسین بمن خلفت من اهلى و ولدى و اهل بیتک ان تصفح عن مسیئهم و تقبل من محسنهم و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفننى مع رسول الله(ص) فانى احق به و ببیته فان ابو اعلیک فانشدک الله بالقرابة التى قرب الله - عزوجل - منک این وصیتى است که حسن بن على به برادرش حسین نموده است. وصیت او این است: به یگانگى خداى یکتا شهادت مىدهد و همان طورى که او سزاوار بندگى است عبادتش مىکند، در فرمانروایىاش شریک و همتایى وجود ندارد و هرگز ولایتى که نشانگر ذلت او باشد بر او نیست. او آفریدگار همه موجودات است و هر چیزى را به اندازه و حساب شده آفریده. او براى بندگى و ستایش سزاوارترین معبود است. هر کس فرمانبردارى او کند راه رشد و ترقى را پیش گرفته و هر کس معصیت و نافرمانى او کند گمراه شده است و هر کس به سوى او بازگردد - توبه کند - از گمراهى رسته است.
به همه گفته ام و ميگويم ،من حسينی ز دولت حسنم - حميد عليمی دانلود
اى حسین، تو را سفارش مىکنم که در میان بازماندگان و فرزندان و اهل بیتم که خطاکاران آنان را با بزرگوارى خود ببخشى و نیکوکاران آنها را بپذیرى و بعد از من جانشین و پدر مهربانى براى آنان باشى.
مرا در کنار قبر جدم رسول خدا(ص) دفن نما، زیرا من سزاوارترین فرد براى دفن در کنار پیامبر خدا(ص) و خانه او هستم، چنانچه از این کار تو را مانع شدند سوگند مىدهم تو را به خدا و مقامى که در نزد او دارى و به پیوند و خویشاوندى نزدیکتبا رسول خدا(ص) که مبادا به خاطر من حتى به اندازه خون حجامتى، خون ریخته شود تا آن که پیغمبر خدا(ص) را ملاقات کنم و در نزد او نسبتبه رفتارى که با ما کردند شکایت نمایم.»
و در روایتى دیگر وصیت آن حضرت چنین نقل شده:
برادرم، آن گاه که از دنیا رفتم، بدنم را غسل بده و حنوط کن و کفن نما و جنازهام را به سوى حرم جدم ببر و در آن جا دفن کن، چنانچه از دفن جنازه من در کنار قبر جدم مانع شدند، تو را به حق جدم رسول خدا(ص) و پدرت امیرمؤمنان و مادرت فاطمه زهرا(س) با هیچ کس در گیر مشو و به سرعت جنازه مرا به بقیع برگردان و در کنار آرامگاه مادرم دفن نما.»
مظلومیت امام حسن(ع) با همه فرق دارد - استاد فاطمی نیا دانلود
درباره ی امام حسن ، ذهن ها و فکرها باید حرف نو بگویند.
مردم ما از صلح امام حسن چيز زيادى نمىدانند؛ فقط چند تا كلمهى شعارى مىدانند؛ درحالىكه دربارهى اين صلح كتاب نوشته شده و بحث و تحليل شده است. من خودم چندين سال قبل از اين، كتابى از شيخ راضى آل ياسين - از بزرگان علماى عراق - ترجمه كردم. ترجمهى اين كتاب در سال 1348 منتشر شده است؛ الان بايد محتواى آن كهنه باشد. دربارهى امام حسن، ذهنها و فكرها بايد حرف نو بگويند؛ اما همانها هم گفته نمىشود؛ اينها مايهى تأسف است!«بيانات در ديدار با اعضاى “گروه ويژه ” و “گروه معارف اسلامى ” صداى جمهورى اسلامى ايران 13/12/1370 »