تکبیر نماز، نخستین سخن حسین علیه السلام
شاید حدود یک سال و اندی از عمر حسین علیه السلام بیشتر نگذشته بود، طبق معمول هنوز زبان نگشوده بود پیامبر علیه السلام برای انجام نماز مستحبی ایستاد، حسین علیه السلام در کنارش بود گویی می خواست همراه پیامبر نماز بخواند ولی هنوز زبانش به سخن گفتن باز نشده بود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به او فرمود؛ بگو: الله اکبر او نتوانست. این کار شش بار تکرار شد بار هفتم وقتی که رسول خدا گفت: الله اکبر حسین علیه السلام زبان گشود و گفت: الله اکبر. امام صادق علیه السلام فرمود : «از این رو گفتن هفت تکبیر در آغاز نماز سنت(مستحبی) شد» (بحارالانوار، ج44، ص 194)
که هشتمین آن همان تکبیرة الاحرام نماز است.
منبع: (تجلی نماز در سیره امام حسین علیه السلام،ص 22)
زنان موفق در خانواده 2
2. احترام به شوهر مردي خدمت رسول خدا صلّيالله عليه وآله آمد و عرض كرد: «همسري دارم كه هرگاه وارد خانه ميشوم به استقبالم ميآيد و چون از خانه بيرون ميروم، بدرقهام ميكند و زماني كه مرا اندوهگين ميبيند ميگويد: اگر براي رزق و روزي (و مخارج زندگي) غصّه ميخوري، بدان كه خداوند آن را بهعهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه ميخوري، خدا اندوهت را زياد كند (و بيشتر به فكر آخرت باشي)»، رسول خدا صلّيالله عليه وآله فرمودند: «انَّ للَِّهِِ عُمَّالاً وَ هذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَها نِصْفُ اَجرِ الشَهيد؛ براي خدا كارگزاراني (در روي زمين) است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است». (وسائل الشيعه، ج14، ص17)
lang="AR-SA">زن سعي كند که هنگام ورود مرد، خودش در را باز كند و با لب خندان و چهره باز و گشاده به استقبالش برود و هنگام رفتن از منزل، او را بدرقه نمايد. همين عمل كوچك تأثير شايستهاي در روح و جان شوهر بر جاي خواهد گذاشت. امام صادق عليهالسّلام ميفرمايد: «سَعيدَةٌ سَعيدَةٌ اِمْرَأَةٌ تُكْرِمُ زَوْجَها وَلا تُؤْذيهِ وَ تُطيعُهُ فِي جَميعِ اَحْوالِهِ؛ خوشا به سعادت آن زني كه شوهرش را بزرگ شمارد و به او آزار نرساند و هميشه مطيع همسرش باشد». (بحارالانوار، ج103، ص252)
روحيه مردان بهگونهاي است كه در برابر محبّت، نرم و دلبسته ميشود و هرچه در توان دارد و بهدست ميآورد را به پاي محبوب خود ميريزد و كانون گرم خانواده، با محبّت هر چه بيشتر شكل ميگيرد. اينجاست كه به اَسرار سفارش بسيار درباره احترام زنان به مردان در روايات اسلامي، ميتوان پي برد
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید
پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند…
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را
میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست
توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم
آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید
“تسنیم”
سلسله مباحث آیت الله حسینی در همایش خانواده عاشورایی (جلسه4)
: 115%;” lang="FA">بحث در باره نهضت حسینی یقینا در مساله تربیت دخیل است .رسول الله می فرماید :«من پرورش یافته خدایم که خدا مرا بهترین تربیت داده است » چون انسان یک موجود اجتماعی است باید طوری رفتار کند که مورد توجه قرار گیرد وناگزیر به رعایت ادب است .همانا حسن اخلاق که یک قسم از ادب است گنجی است که به شمارش نیاید خداوند در سوره یونس آیه 57میفرماید :«ای مردم خداوند به شما موعظه ای فرستاده که شفای قلوب است »درنتیجه روح که محور رسالت انبیا است نباید مریض باشد ودر گیر بیماری های حسد ،کینه غیبت وبدگویی،سوء ظن و…باشد که در این صورت حیوانی هستیم در قالب انسان .
از طرف دیگر قسم دوم ادب اعتقاد به اوامر الهی است که در قالب اوامر مولوی واوامر ارشادی می باشد که در صورت تخلف از امر مولوی عقاب وجود دارد ولی در امر ارشادی این گونه نیست چرا به اعتقاد ،اعتقاد می گوییم زیرا عقد قلب است به معرفت الهی و افضل الادب عبارت است از شناختن جایگاه بندگی در جهان خاقت اشکال در این است که همه علوم ما در زمینه دین در مرحله تصور باقی می ماند یعنی ما باید علاوه بر ذهن در مقام عمل هم به قرآن ومعارف الهی بسته شویم واین امر یعنی زنده نگه داشتن قلب که با موعظه حسنه ممکن است که مصداق اصلی آن کلمات وسیره عملی معصومین می باشد که هشدار گری برای اصلاح عقاید می باشند.
نکات مادرانه :
1.امکان ندارد بدون عمل فرزند را دیندار بار آورد .
2.تربیت هم به عقلانیت وهم به اعتقاد دینی بستگی دارد .
قرآن درباره طب سخنی نگفته است!
آیت الله سید عباس کاشانی درباره وجود و اهمیت طب در قرآن و سنت ، مطلب جالبی را در کتابشان آورده اند.ایشان فرموده اند: ثعلبی در تفسیرش آورده که بختیشوع بن جبرییل، پزشکی مسیحی بود و در دربار هارون الرشید خدمت می کرد و طبیب حاذقی بود. روزی در حضور هارون الرشید به علی بن واقد گفت : در کتاب آسمانی شما صحبتی از طب نشده است در صورتی که علم به دو شاخه کلی تقسیم می شود : علم دین و دانش پزشکی
علی بن واقد گفت : خداوند همه علم طب را در نیمی از یک آیه ی قرآن جمع کرده ، آنجا که می فرماید : بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید. پزشک مسیحی گفت : از پیامبرتان هم سخنی درباره طب دارید ؟ علی بن واقد پاسخ داد : پزشکی را نیز ،پیامبر ما در یک جمله بیان فرموده و می گوید : معده ،مرکز همه دردهاست و پرهیز ، برترین دارو! هر بدنی آنچه را که بدان بدهند باز می گرداند. پزشک مسیحی گفت : بنابراین کتاب شما و نیز پیامبر شما ، هیچ نکته ی ناگفته ای را برای جالینوس باقی نگذارده اند.م/ص منبع : المخازن ،ص 39
پیامبر کربلا
Century Gothic","sans-serif"; mso-bidi-font-family: Tahoma;">:
دست نياز به سوي مردم دراز كردن، سبب ذلّت و خواري در زندگي و در معاشرت خواهد بود و نيز موجب از بين رفتن حيا و ناچيز شدن شخصيت خواهد گشت به طوري كه هميشه احساس نياز و تنگ دستي نمايد و هرچه كمتر به مردم رو بيندازد و كمتر درخواست كمك نمايد بيشتر احساس خودكفايي و بي نيازي خواهد داشت. تحف العقول: ص 210
امام سجاد عليه السلام فرمود:
به وسيله عقل ناقص و نظريه هاي باطل و مقايسات فاسد و بي اساس نمي توان احكام و مسايل دين را به دست آورد؛ بنابراين تنها وسيله رسيدن به احكام واقعي دين، تسليم محض مي باشد؛ پس هركس در مقابل ما اهل بيت تسليم باشد از هر انحرافي در امان است و هر كه به وسيله ما هدايت يابد، خوشبخت خواهد بود و شخصي كه با قياس و نظريات شخصي خود بخواهد دين اسلام را دريابد، هلاك مي گردد. مستدرك الوسايل: ج 17، ص 262، ح 25
صبورترین کلمه " انتظار "
گفتم: دلم گرفته و ابرهای اندوهش سیل آسا می بارد. آیا نمی خواهی با آمدنت پایان خوشی بر دلتنگیم باشی. میان هوس و نفس جنگ می شود دلم چشم به هم زدنی سنگ می شود آقا ببخش بس که دلم گرم زندگی است کمتر دلم برای شما تنگ می شود اللهم عجل لولیک الفرج
گفتی بگو: «اللهم عجل لولیک الفرج«
گفتم: اگر امید آمدنت نبود، اگر روز خوش ظهور در ذهنم تجلی گر نبود، هیچ گاه روزگار انتظار را برنمی تابیدم. آیا نمی خواهی به خاطر تنها دلخوشی دل غمدیده ام بیایی.
گفتی: بگو»اللهم عجل لولیک الفرج«
گفتم: روز آمدنت نبودم، روز رفتنت هم نبودم، اما حالا با التماس از تو می خواهم که روز ظهورت باشم،
گفتی: بگو»اللهم عجل لولیک الفرج«
گفتم: تو که گفتی با غم شیعیانت دلتنگ می شوی، اما من سوختم و از تو خبری نشد.
گفتی: بگو»اللهم عجل لولیک الفرج«
گفتم: چه روزها و چه شبها این دعا را زمزمه کرده ام اما تو نیامدی.
گفتی: صدای تپش های قلبت را بشنو، اگر از جان برایت عزیزترم با هر صدای تپش قلبت باید زمزمه کنی»اللهم عجل لولیک الفرج«
و من به عقب بازگشتم و دیدم که چه سالها قلبم تپیده و برای آمدنت دعای فرج نخوانده ام، ای عزیزتر از جانم.
مولاجان ببخش!