اساسنامه حرکت
ترجمه آزاد متن
به نام خداوند بسیار بخشنده همواره بخشنده
سپاس تنها برای خداست و درود بر سرور پیامبران و آل او که سرور جانشینان و پاکانند، و لعنت ابدی بر دشمنانشان از اولین تا آخرین.
صاحبان اندیشه (صاحبدلان یا انسانهای تودار یا صاحبان مغز) می دانند اگر بخوهد برای این نظریه که «جهان هستی سراسر حرکت و دگرگونی است» یک اساسنامه ای تبیین شود، ناگزیر باید چهار چیز شناسائی شود. 1- محرک شناسائی شود: یعنی مشخص شود که منشأ این حرکت چیست، چه نیروئی و کدام حقیقت باعث این حرکت می شود، برای اینکه بنا به قانون علیت هر حرکتی نیاز به محرکی دارد که آن را به حرکت در آورد، 2- مبدأ حرکت شناسائی شود: یعنی مشخص شود که حرکت از کجا آغاز می شود 3- بستر حرکت شناسائی شود: یعنی مشخص شود که حرکت در کجا صورت می گیرد 4- مقصد حرکت باید شناسائی شود: یعنی مشخص شود که به کجا می رود و برای چه می رود.
تفاوت عالم و جاهل در این است که عالم کسی است که محرک، مبدأ، مسیر و هدف را می شناسد و از آنها آگاهی دارد، و برای برون رفت از حوادث وخطرات این مسیرچاره و علاج می کند و جاهل چون آنها را شناسائی نکرده از چاره اندیشی برای حوادث و پیش آمد های مسیر ناتوان است، اینکه در پایان مسیر عالم و جاهل وضعیت متفاوتی دارند به این است که در ابتدای حرکت از نظرمعرفت و آگاهی با هم متفاوت بوده داند، هرچه معرفت در ابتدای حرکت جامع وکامل باشد طی مسیر و نتیجه مطلوبتر خواهد بود.
پس اگر دانستیم که جهان سراسر حرکت؛ بدون محرک نمی تواند باشد و آن محرک یعنی منشأ حرکت را شناختیم، خدا شناس شدیم و از اینکه درجهان هستی سراسر حرکت، نظم فوق العاده وتدبیر نیکو را مشاهده کردیم، صفات خدا را می شناسیم و می یابیم که، مبدأ هستی خدای مدبر وحکیم و دارای صفات جمال و جلال است، در نتیجه همه تلاش و کوشش و توجه ما به این خواهد بود، بینیم آن مبدأ وجود در این سیستم آفرینش از ما چه می خواهد و چه دستوری می دهد.
پس ارزش و جایگاه معرفت از این جهت که باعث می شود انسان راه و چاه را بشناسد و از هم تشخیص دهد و برای مسیر حرکت خود برنامه ریزی کند،مشخص شد، و به خوبی روشن است که معرفت حقیقی موجب عمل می شود، نتیجه می گیریم انسان اگر به مقام شهادت نیز برسد باز هم معرفتش در خوش به حالی او نقش اساسی دارد، و برعکس انسان اگر گناه کارترین مردم نیز باشد جاهل بودنش وا ویلایش را افزون می کند. فلذا فرمود: «خوشا به حال شناسنده (عارف) اگرچه بالاترین شهید باشد، وای به حال ناشناس (جاهل) اگرچه فرعون زمان باشد.» این مطلب بیان آن حقیقت بدیهی است که مقام شهدا نیز بر اساس معرفت شان متفاوت است.
درعواقب کار یعنی درقیامت که همه این حرکتها بسوی آن مقصد است جاهل می گوید کاش آفریده نمیشدم، اشاره به آیه کریمه « یالیتنی کنت ترابا » است، وعالِم چون با شناخت حرکت نموده وآثار و برکات اعمال دنیوی خود را می بیند، از کرده خود نه تنها پشیمان نیست بلکه فراتر از آنچه انتظار داشت میابد، می گوید، کاش هفتاد مرتبه این مسیر را طی کنم، تالذت شهود حق در اثر بندگی را بارها درک نمایم.
مبادا از جاهلان بوده و زندگی را در غفلت گذرانده و در قیامت در وضعیتی قراربگیریم که از خلق شدن مان پشیمان باشیم. صریحا می گویم مثلاً نصف عمر شخصی در یاد منعم حقیقی است و نصف دیگر در غفلت، نصف زندگی او حیات محسوب می شود، آن نصف دیگر که موت محسوب می شود، بستگی دارد به میزان غفلتی که به ازاء آن به خودش ضرر زده یا از منفعت باز مانده است، برای اینکه این گونه عمر کردن نفعی به حال انسان ندارد و ضرر زدن به خود است، که زندگی محسوب نمی شود بلکه مرگ محسوب می شود.
خدا شناس مطیع خدا می شود و سر و کار با او دارد و آنچه را که می داند رضای خداست عمل می نماید، ودر آنچه که تشخیص نمی دهد رضای خدا درآن است یا نه توقف می نماید، تا اینکه رضای خدا را تشخیص دهد، و لحظه به لحظه در یاد گیری می کوشد وهرچه را که دانست رضای خدا در آن است عمل می کند، و هرآنچه را که درآن رضای خدا را تشخیص نداد باز توقف می نماید، عملش ازروی دلیل و توقفش از روی عدم دلیل است. آیا با این وصف امکان دارد بدون سلاح عبودیت و اطاعت خدا، غافله ما از این رهگذر پر خطربه سلامت به مقصد برسد؟
وقتی فهمیدیم که محرک اصلی وهستی بخش همه موجودات خداست، آیا ممکن است هستی و نیروی همه موجودات از خدا باشد، و ما با نیروی دیگری به کمال برسیم؟
چون هستی و نیروی همه موجودات از خداست، پس نیروی ماندگار ومفید فقط ازآن الهیون است، و هر ضعف و نا توانی از آن غیر الهیون است.
حال اگر در این فرایند به یقین رسیدیم و دانستیم که همه موجودات لحظه به لحظه از خدا هستی می گیرند و مؤثری جز اونیست و صاحب یقین شدیم، برای عملی نمودن این ویژگی ها و حالات انسانی باید بدانیم که راه و روش تحقق این سیر و سلوک از اول تا آخر یک چیز است و بس. آن عبارت است از « مخالفت با محرک خواسته های نفسانی» یعنی هرآنچه میل ما را به سوی باطل تحریک و دعوت می کند به آن اعتنا نکنیم و با آن محرک ها مخالفت کنیم، ما را در رسیدن به سعادت و دستیابی به رضای مبدأ اعلی کفایت می کند.
برترین توشه مسافران به سوی تو اراده استوار است، ستایش از اول تا اخر از برای اوست ودرود بر محمد و آل پاکش ولعن ابدی بر همه دشمنانش.