خدایا
14 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
اى آنكه به تاريكى شب دعاى بيچاره را اجابت مى كنى!
اى آنكه گره از كار بسته مى گشائى!
ميهمانانت به دور خانه ات درخوابند،
امّا تو اى نگهدارنده تمام كائنات بيدارى!
به مناجاتى كه به آن امر فرموده اى برخاسته ام!
به حرمت بيت و حرم به گريه ام رحمت آور!
كه اگر گنهكار بيچاره را مشغول عفو و بخششت نكنى، پس چه كسى بايد به فرياد او برسد…!؟
(برگرفته از کتاب دیار عاشقان استاد حسین انصاریان)
“تسنیم”
شهیدان چطور شهید شدن
13 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
این نامه ایست که شهید عالی در مورد زیادی حقوقش نوشته
در تابستان سال ۱۳۳۲، در روستای کردکلا بخش جویبار در خانوادهای کشاورز متولد شد. چون پدرش پیش از تولد او فوت کرده بود، مادر نام پدرش ذبیحالله را بر او نهاد و بدین ترتیب، ذبیحالله عالی چشم به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولد خود گذراند و پس از آن برای تحصیلات به قائم شهر مهاجرت کرد.
وی در کنار تحصیل به ورزش کشتی محلی علاقه بسیار داشت. دارای روحیة پهلوانی و منش مردانگی بود. در سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد. پیش از انقلاب کشاورزی میکرد و پس از آن، دو سال در یکی از هنرستانهای «بابل» و مدت کمی هم در کمیتهٔ انقلاب اسلامی (سابق) در «قائم شهر» مشغول خدمت بود.
او در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران ساری در آمد و با تشکیل یک گروه ضربت در عملیاتهای درون شهری علیه منافقین فعالیت داشت. از دهم اسفند ۱۳۶۰ تا پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۱ در لباس جانشین گردان در منطقه عملیاتی مریوان انجام وظیفه میکرد و از تاریخ شانزدهم آبان ۱۳۶۱ به سمت فرمانده گردان مسلم عقیل (علیه السلام) لشکر ۲۵ کربلا منصوب شد.
در اواخر سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۶ در منطقه عملیاتی دهلران، گردان مسلم بن عقیل (علیه السلام) تحت فرماندهی عالی پیش قراول عملیات بود. آنها از خطوط مقدم گذر کردند تا اینکه در پاسگاه چیلات در خاک عراق به محاصره نیروهای دشمن درآمدند و عالی پس از نبرد دلیرانه در تاریخ سوم اسفند ۱۳۶۲ به همراه گروهی از نیروهایش به شهادت رسید.
به علت شرایط سخت عملیات و عقب نشینی سریع نیروهای خودی، جنازه او در خاک عراق ماند و سرانجام در سال ۱۳۷۲ پیکر شهید ذبیح اللّه عالی توسط گروههای تفحص در منطقه عملیاتی چیلات کشف و پس از تشییع در گلزار شهدای کردکلا به خاک سپرده شد. از شهید ذبیح اللّه عالی به هنگام شهادت، پنج فرزند به نامهای زینب، صفیه، علیرضا، روح اللّه و محمد باقر به یادگار مانده است.
وی به خاطر بضاعت خوب مالی که داشت در یک درخواست کتبی از سپاه محل کارش خواست تا حقوق او را به اندازهٔ ۲۰۰۰ تومان (در سال ۶۱) از اصل حقوقش کسر و صرف کمک به جبهه کنند. این در حالی است که در آن دوران، حقوق پاسداران از ماهی ۳۰۰۰ تومان بیشتر نمیشد.
“تسنیم”
فرصت فوق العاده
13 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
رهبر انقلاب:
ابزارهاى تسهيلكننده، مثل رايانهها و ارتباطات اينترنتى و فضاى مجازى و سايبرى هم كه الان در اختيار شماست. اگر بتوانيد اينها را ياد بگيريد، ميتوانيد يك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعى كه شما آنها را نميشناسيد، برسانيد؛ اين فرصت فوقالعادهاى است؛ نبادا اين فرصت ضايع شود. اگر ضايع شد، خداى متعال از من و شما روز قيامت سؤال خواهد كرد: از فرصت اين همه جوان، اين همه استبصار، اين همه ميل و شوق به دانستن، شما براى ترويج معارف اسلامى چه استفادهاى كرديد؟
(بيانات در ديدار علما و روحانيون خراسان شمالى - 1391/07/19)
“تسنیم”
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !
12 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
درد سر ، بین گذر ، چند نفر، یک مادر
شده هر قافیه ام یک غزل درد آور
ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری
امنیت نیست از این کوچه سریع تر بگذر
دیشب از داغ شما فال گرفتم ، آمد:
دوش می آمد و رخساره …نگویم بهتر!
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم،
نا خود آگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده ،قافیه ها باز به جوش آمده اند:
دم در، فضه خبر، مادر و در، محسن پر !
كاظم بهمني
از افسانه تا واقعیت یک مادر + اینفوگرافی و تصویرسازی
12 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
براستی که ظلم و ستم بر اهل بیت پیامبر از همان ماجرای جانسوز بزرگ بانوی مدینه یعنی همان پاره تن پیامبر شروع شد. یا رسول الله با اینکه فاطمه ات را سفارش کردی اما هیهات که او را اکرام نکردند.
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول(ص) در زمانى بود كه اندازه آن به اختلاف نقل شده است، آن كس كه خواسته آن مدت را خيلى زياد بداند تا شش ماه گفته و كمتر از چهل روز گفته نشده است.
دلایل مظلومیت حضرت زهرا (س)
حضرت صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كنند كه آن حضرت فرمود: ملعون است، ملعون است كسى كه بعد از من به فاطمه ستم روا دارد، حقش را بربايد و او را بكشد. [ كنز الفوائد، 1/ 150، ط قم.]
براستی که ظلم و ستم بر اهل بیت پیامبر از همان ماجرای جانسوز بزرگ بانوی مدینه یعنی همان پاره تن پیامبر شروع شد. یا رسول الله با اینکه فاطمه ات را سفارش کردی اما هیهات که او را اکرام نکردند. آیا با تمام این ستمها می شود بی تفاوت از آنها گذشت؟کجای دنیا همسری در پیش چشمان شوهر حجاب میگیرد؟!کجای دنیا مادری را غریبانه تشییع میکنند؟!وکجا دنیا….
واضح است که مظلومیت حضرت فاطمه زهرا(س)انکار نشدنی است.اما باید بگونه ای بازگو شود که علاوه بر اینکه پرده از حقایق برداشته می شود،بدعت را از سند مظلومیت آن حضرت دور کند.لذا در اینجا به بیان چند باب از اسناد مظلومیت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) می پردازیم.باشد که انشاءالله در شناخت این بانوی بزرگ قدمی برداریم تا در عصر ظهور منتقم خونش مهدی فاطمه آماده یاری مولایمان باشیم.
… براي مشاهده اينفوگرافي در سايز اصلي بر روي آن كليك كنيد …
1_ علت و کیفت شهادت حضرت زهرا (س) چه بود؟
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از رحلت حضرت رسول(ص) در زمانى بود كه اندازه آن به اختلاف نقل شده است، آن كس كه خواسته آن مدت را خيلى زياد بداند تا شش ماه گفته و كمتر از چهل روز گفته نشده است. لذا شیخ كلينى رحمه الله گويد: فاطمه (س) در سال پنجم بعثت حصرت رسول (ص) متولد شد و در هنگام فوت هجده سال و هفتاد و پنج روز داشت و بعد از رحلت رسول خدا هفتاد و پنج روز زندگى كرد. و با حذف اسناد از حضرت صادق (ع) روايت كرده و مى گويد: همانا فاطمه (س) بعد از رحلت رسول خدا هفتاد و پنج روز زنده بود و در اين مدت از درگذشت و فقدان پدرش بسيار اندوهگين بود، جبرئيل نزد آن حضرت آمده و او را تسليت و دلدارى مى داد و جايگاه پدرش را به او مى گفت، و از حال آن حضرت و رويدادهاى آينده اى كه بر فرزندان آن حضرت وارد مى شود به او خبر مى داد و حضرت على (ع) آنها را مى نوشت. [ كافى، 1/ 498.]
در بیان علت اصلی و کیفیت شهادت حضرت زهرا(س) ابوبصير، از حضرت صادق (ع) در ضمن حديثى آمده است: سبب و علت درگذشت حضرت آن بود كه «قنفذ» غلام آن مرد به دستور وى با غلاف شمشير بر آن حضرت نواخت، ايشان بر اثر ضربات محسن را سقط كرده و بدين جهت به سختى بيمار شد و به هيچ كس از آزار كنندگانش اجازه عيادت نداد. [ طبرى، «دلائل الامامه» / 45.]
شدت جراحات وارده بر حضرت بسیار سنگین بود و ایشان متحمل رنج بسیاری می شدند و به شوق وصال حق و دیدار پدر بزرگوارشان رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در خانه خود چشم از این جهان فرو بست.در روایتی حضرت به اسماء فرمود: آبى برايم آماده كن، بعد با آن غسل كرده و سپس فرمود: جامه هاى جديدم را به من بده، آنها را پوشيده و فرمود: بقيه حنوط پدرم را از فلان جا برايم بياور و زير سرم بگذار و مرا تنها گذاشته و از اينجا بيرون برو، مى خواهم با پروردگارم مناجات كنم. و گفت: قدرى مرا به خود واگذار و بعد مرا بخوان، اگر پاسخ تو را دادم كه بسيار خوب و اگر جوابى ندادم بدان كه من به سوى پدر خود، (يا پروردگارم) رفتم.اسماء لحظه اى حضرت را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابى نشنيد، صدا زد اى دختر محمد مصطفى،اى دختر بهترين كسى كه بر روى ريگ هاى زمين پاى گذارده… اما جوابى نيامد چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت، مشاهده كرد از دنيا رخت بر بسته است. [ بلادى بحرانى «وفات فاطمه الزهراء» 78.]
2_ نخستین تابوتی که در اسلام ساخته شد برای حضرت زهرا بود.
از آنجایی که حضرت زهرا(س)سیده زنان عالم شناخته شده اند،می توان به از زوایای مختلف به شخصیت ایشان پرداخت.در مورد حجاب حضرت که زبانزد عام و خاص جهانیان است و در روایات متعدد از توجه ایشان به این امر ذکر شده است،این مطلب قابل ذکر است که ایشان به این امر در واپسین لحظات عمرشان هم توجه داشته اند.
ابن عباس گويد: فاطمه (س) به سختى بيمار شد، به اسماء بنت عميس فرمود: نمى بينى وضع من به كجا رسيده، مرا بر روى تخت به صورت آشكارا حمل نكنى، اسماء گفت: به جان خودم سوگند كه چنين كارى نخواهم كرد لكن تابوتى مى سازم به همان صورت كه در حبشه ديده ام، فرمود: چگونه بود، وى چند قطعه چوب تر آورده و آنها را از ساقه بريد و بعد بر روى تختخواب تابوتى ساخت، و آن نخستين تابوتى بود كه ساخته مى شد، حضرت فاطمه تبسمى نمود، كه تا آن روز به حال تبسم ديده نشده بود، بعد او را با آن تابوت برداشته و دفن كرديم.
3_ غریبانه ترین خاکسپاری
بعد از وفات حضرت زهرا عليهاالسلام، على عليه السلام تمام سفارشات وصاياى او را انجام داد، او را در پيراهنش غسل داد و اسماء بنت عميس در غسل به آن حضرت كمك مى كرد، و دستور داد حسنين آب بياورند و غير از آنها و زينب و ام كلثوم و كنيزش فضه كسى ديگر آن جا نبود، او را در هفت پارچه كفن كرد و بر آن حضرت نماز خواند و پنج تكبير در نمازش گفت و در دل شب او را دفن كرد و قبرش را با خاك يكسان كرد و جز على و حسنين و گروهى از بنى هاشم و دوستان خاص و ويژه حضرت كسى ديگر در آن مراسم شركت نداشت. [ در تذكره الخواص / 319 آمده است كه على غسل مى داد و اسماء بر آن آب مى ريخت.]
روايت شده: هنگامى كه بدن حضرت زهرا سرازير قبر شد دستى بيرون آمد و او را گرفته و برگشت. [ بحار 43/ 184، 204، 213.]
به منظور دانلود روضه نامه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای موبایل، کلیک نمایید.
و تاکنون قبر مادر مظلومه سادات مخفی مانده است.تنها قبری که از اهل بیت پیامبر یعنی همان سبب وجود خلقت …
در بیان محل دفن آنحضرت از احمد بن محمد بن ابى نصر، از حضرت رضا (ع) روايت شده است كه گويد: از آن حضرت درباره محل دفن حضرت فاطمه (س) پرسيدم؟ فرمود: مردى از امام جعفر صادق (ع) اين مساله را پرسيد در حالى كه عيسى بن موسى حاضر بود عيسى به او گفت: در بقيع دفن شد، آن مرد از حضرت پرسيد؟ حضرت فرمود: عيسى به تو پاسخ داد، آن مرد گفت: من با عيسى بن موسى چه كار دارم؟ تو از پدرانت به من خبر بده كه آنان چه چيز فرموده اند، حضرت فرمود: در خانه اش دفن است. [ قرب الاسناد/ 161، چاپ سنگى.] و البته به برخی روایات دیگر می توان اشاره کرد که مرحوم مجلسی در بحارالانوار آورده است:از وصیت امام مجتبی(ع) به برادرش حضرت سیدالشهداء(ع)است که فرمود:برادرم،هنگامی که فوت کردم،غسلم بده،حنوطم کن،کفن نما و مرا به کنار جدم ببر تا آن جا دفن کنی.اگر نگذاشتند که این کار انجام شود فورا جنازه ام را به بقیع ببر تا با مادرم مرا دفن کنی …
من سیب زمینی نیستم!
09 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
چند باری به حوزهتان رفت و آمد داشتهام، به یمن درس خواندن برادرم در حوزه شما پای من هم باز شده است به این حوزهای که حالا یک شهید هم دارد و خوش به حال کسی که در این حوزه درس بخواند، حوزه امام خمینی(ره) تهران. این حوزه نفسهای «تو» را در خود دارد. نفسهای یک «شهید».
میدانی علی آقا به این فکر میکنم که برخی از ما چه فایدهای میتوانیم داشته باشیم؟ به اینکه کجا یک حرفی زدیم یک چیزی گفتیم یک عملی انجام دادیم که نشان دهد رگ گردنمان برای «تو» و مظلومیتت درست بیرون زده است؟! به اینکه کجا یک حرکتی کردیم که نشان از عمل داشته باشد و نه حرف زدن؟
«قوه قضائیه پرونده را دوباره به جریان بینداز!»
«وای بر بیمارستانهایی که این شهید را قبول نکردند!»
«دادگاه باید پاسخگو باشد!»
«این چه وضعی است در جامعه اسلامی!»
داد، هوار، فریاد… وا اسلاما…
و البته که باید قوه قضائیه با رعایت شرایط قانونی پرونده «تو» را دوباره به جریان بیندازد. و واقعا و از ته دل وای بر بیمارستانهایی که میتوانستند و درمان «تو» را قبول نکردند. و باید که دادگاه و همه مسئولان ذیربط پاسخگوی زجر و خون به ناحق ریخته «تو» باشند و… اما…
در همین یک روز گذشته، یک روز نه همین چند ساعت گذشته، حتی چند ساعت هم نه در همین دقائق گذشته، در کنار ما، در پیش روی ما، در جلوی چشمانِ همین مایی که رگ گردمان برای ولایت و شهداء و مظلومیت «تو» و امثالت بیرون میزند، منکری اتفاق افتاده است یا نه؟ میتوانستیم به معروفی امر کنیم یا نه؟
خب! چند نفرمان به منکر تذکر دادهایم؟ چند نفرمان به معروف امر کردیم؟!
فقط داد، فقط هوار، فقط رگ گردنی که بزند بیرون و فضایی درست شود برای لگد زدن به این و آن که چرا پاسخگو نیستید! و فقط توجیه که ای آقا… امر به معروف و نهی از منکر شرایط دارد!
واقعا برایم سئوال است که چه فرقی است میان کسی که حجاب اسلامی را رعایت نمیکند با کسی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکند؟ مگر هر دو از واجبات نیستند؟ یکی بد حجاب است و یکی هم آمر به معروف و ناهی از منکر نیست! چرا برای بدحجابی رگ گردنمان بیرون میزند اما برای کارهای خودمان و اینکه به امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنیم خبری از بیرون زدن رگ گردن نیست؟
مگر نه این است که میان واجبات و محرمات خدا فرقی نیست و نؤمن ببعض و نکفر ببعض نباید بود؟ چرا رگ گردنمان برای اطاعت از امر ولی در فلان مسئله سیاسی و سیاست خارجی میزند بیرون اما همین ولی بارها و بارها به ما برای امر به معروف و نهی از منکر دستور داده است و ما عمل نکردهایم و رگ گردنی هم بیرون نزده است! چه فرقی است میان عمل نکردن به فرمان رهبر و خون کردنِ دلش در مسئلهای سیاسی و در مسئلهای فرهنگی و دینی مثل امر به معروف و نهی از منکر؟!
«تو» و روح بلندت از چه بیشتر زجر میکشید؟ از اینکه برخی مدعیان عامل به دستورات خدا و رهبر نیستند و امر به معروف و نهی از منکر نمیکنند یا از اینکه چرا فلان دستگاه در جریان شهادت «تو» اینگونه عمل کرده است؟!
و البته که وظیفه ماست پیگیر خون به ناحق ریختهات باشیم اما میدانی علی آقا راستش این است که از دیگرانی که ادعای شهداء و ولایت و… ندارند که توقعی نیست! توقع از ماست که مدعی هستیم و جانم فدای رهبر میگوییم و جانم فدای اسلام، اما حتی حاضر نیستیم زبانمان را برای امر ولی و اسلام و واجبی مثل امر به معروف و نهی از منکر هزینه کنیم! «تو» خونت را برای اسلام و امر مولایت میدهی و ادعایی هم نداری و برخی از ما پر از ادعاییم و فقط ادعا!
واقعا فرق یک درخت در بیابانهای کویر لوت با برخی از ما چیست؟! فرق یک ماهی مرده در حاشیه دریای خزر با برخی از مایی که داد و هوار میکنیم چیست؟ فرق یک کُنارِ گندیدهي زیر درخت سدر، افتاده در اطراف کازرون شیراز با برخی از ما که رگ گردنمان میزند بیرون چیست؟ فرق برخی از ما با سیب زمینی چیست؟!
همان قدر که درختی در کویر لوت و ماهیای مرده در حاشیه دریا و کناری گندیده و سیبزمینی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر عامل هستند برخی از ما نیز همانقدر عاملیم! فرق «ما» با «تو» چیست؟
چرا خدا «تو» را انتخاب میکند و ما را نه؟ چرا «تو» در پرچم سه رنگ پیچیده میشوی و کلمه زیبای شهید در کنار اسمت قرار میگیرد و ما… چرا «تو» به معنی دقیق کلمه «خلیل» خدا میشوی و ما نمیشویم؟!
********
سرم را بالا میآورم. نگاه میکنم به آیههایی که آن بالا منتظر خوانده شدن هستند و هر روز خودشان را نشانم میدهند. سوره عصر است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ … إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»
«كه انسانها همه در خسران و زيانند … مگر افراد و اقليتى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و يكديگر را به حق سفارش كرده و به صبر توصيه نمودهاند.»
ایمان تنها کافی نیست. اعمال صالح در زندگیام کجا هستند؟ سفارش به حق کجاست؟ باید که عمل کرد و صبر کرد و انتظار کشید. این پیام خداست، انتظار.
«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»
«و گروهی از آنان شهید شدهاند و گروهی دیگر نیز در همین انتظارند.»
«سوره احزاب، آیه 23»
آموزه های آقا مجتبی تهرانی / شاخصه های یک مؤمن
09 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)
دلی که هر روز و هر آن، به چیزی غیر خدا تعلق پیدا کند، قلبی هرزه و بی ادب است و این هرزگی قلب است. دلی که در دل بستگی به خدا، راسخ و پابرجا است و غیر حبّ به خدا را در خود راه نمی دهد، این دل و قلب مؤدب به ادب الهی است. ل ذا در معارف ما، در باب سلامت قلب و بیماری قلب، که کدام دل سالم است و کدام دل بیمار، معیار حبّ به خدا است.