ده شب با عاشورائیان
شب دهم
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
مکن ای صبح طلوع ، مکن ای صبح طلوع
آقا ببخشید ، منحور یعنی چه؟ « بعدازظهر آن روز گرم ، چشمش همه جا را دود می دید!»
آخر نگفتی منحور یعنی چه؟
« داشتم می گفتم که آن قدر تشنگی بر او غلبه داشت، که همه جا را دود می دید .
آب را هم ، جلوی رویش به زمین می ریختند و یا به زیر شکم اسب هاشان می مالیدند!»
ای بابا! کسی نمی داند منحور یعنی چه؟
« و از نفس افتاد . تا حالا 1950 خط روی بدنت کشیده ای؟ 1950زخم چه؟ کالقنفذ چه؟ مقتل را نخوانده ای مگر؟ نمی دانی
چیست؟ منحور را بگو؟ یعنی چه؟ اصلاً بیا ادامه ندهیم . یک عده آن طرف تر را بگو که کاری به گودال نداشتند و مشغول تماشا بودند،
آخر وقتی روی تل ایستاده بود، تقریباً از همه جای دشت دیده می شد! همه او را می دیدند و با انگشت به هم نشان می دادند!
یکی جوابم بدهد ؟ منحور یعنی چه؟
منبع : ساعت سه بعدازظهر کمی آن طرف تر از فرات