غیبت پیامبران: حضرت شعیب (ع)
مدت غیبت: در روایات مدت غیبت ایشان ذکر نشده است.
پیامبر در دوران غیبت:
حضرت شعیب از گروهی بودند که با سر شدن آتش بر حضرت ابراهیم (علی السلام) به ایشان ایمان آوردند و با ایشان به شام هجرت نمودند و با یکی از دختران حضرت لوط (علی نبینا و علیه السلام) ازدواج کردند. (1)
آن حضرت مأمور هشدار به دو قوم بودند: «اصحاب مدین» و «اصحاب ایکه» که هر دو قوم مبتلا به کم فروشی بودند. (2)
در روایات برای آن حضرت دو غیبت آورده شده است:
غیبت اول: حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، می فرمایند: «شعیب، قوم خود را به سوی خدا خواند تا آنکه پیر شد و استخوانهایش باریک گردید. پس مدتی از قوم خود غایب شد و به قدرت الهی، جوان به نزد ایشان بازگشت و آنها را به خدا فراخواند. ایشان گفتند: وقتی پیر بودی، سخن تو را باور نداشتیم؛ امروز که جوانی، چگونه باور کنیم؟» (3)
غیبت دوم: غیبت دوم آن حضرت زمانی اتفاق افتاد که پس از سالها هدایتگری، توسط پادشاه ستمگر سرزمین مدیَن (کَلَمَن)، همراه با مؤمنان قوم، اخراج شدند. بدین ترتیب، با خروج آن پیامبر الهی (ع)، مردم مستحق عذاب خداوند گشتند. خروج حضرت شعیب (ع)، تا فرود عذاب الهی بر قوم، غیبت دوم ایشان محسوب می شود. (4)
قوم در دوران غیبت:
قوم مدین و قوم ایکه، هر دو بسیار ثروتمند بودند و ثروت خود را از راه کمفروشی به دست آورده بودند. حضرت شعیب (ع)، هر دو قوم را از عذاب خداوند باخبر ساخت و هر گروه به نحوی پاسخ پیامبر خدا (ع) را دادند.
قوم مدین، به نبی خدا (ع) گفتند: «ای شعیب! بسیاری از آنچه می گویی را نمی فهمیم و ما تو را در میان خود ضعیف می یابیم و اگر به خاطر قبیله ی کوچکت نبود، تو را سنگسار می کردیم و تو در برابر ما قدرتی نداری.» (5)
اصحاب ایکه نیز به آن حضرت تهمت سحر زدند و به او گفتند اگر راست می گوید، از آسمان بر آنها سنگ بباراند. (6)
این اقوام، سه نفر از نمایندگان حضرت شعیب (ع) را به طرز وحشیانه ای به قتل رساندند و در چاه انداختند. (7)
بدین ترتیب، این اقوام، پیامبر خود را از سرزمین شان بیرون کردند و خداوند بر آنها عذاب فرستاد.
چگونه غیبت به فرج انجامید؟
درباره ی دو قوم مدین و ایکه، گشایشی اتفاق نیفتاد. مردم مدین، به زلزله ی سختی عذاب شدند که هیچ نشانی از دیار آنها باقی نگذاشت (8) و قوم ایکه، گرفتار گرمای سوزان و بارش آتش شدند. (9)
پی نوشت:
1. بحار، ج 12، ص 384؛ به نقل از محمدی اشتهاردی، محمد، قصه های قرآن، نشر کتاب یوسف، ص 278؛ همچنین نقل شده در نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 3، ص 320
2. همان، صص 383 و 384؛ به نقل از محمدی اشتهاردی، همان.
3. همان، ص 385؛ به نقل از اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، ص 243؛ همچنین نقل شده در نهاوندی، همان، ص 319
4. نهاوندی، علی اکبر، همان، صص 319- 320
5. هود: 87- 91
6. شعرا: 176- 190
7. بحار الانوار، همان، ص 383؛ به نقل از محمدی اشتهاردی، همان، صص 281- 282
8. عنکبوت: 37، هود: 94- 95
9. شعرا: 189
منابع:
1. محمدی اشتهاردی، محمد، قصه های قرآن، نشر کتاب یوسف، صص 275- 285
2. نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 3، صص 319- 321
3. اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، صص 243- 244.
4. نرم افزار جامع الاحادیث نور، نسخه ی3/5