یلــدا
بر اساس آموزه های میترائیسم _که بعدها به آئین زرتشتی و مسیحیت و… نیز وارد شد_ آخرین شب پاییز تا طلوع صبحِ اولین روز زمستان، «شب یلدا» نام گذاری شده است. این شب، طولانی ترین شب سال و زمان نزاع اهریمن با اورمزد، و تاریکی با نور است. هنگام طلوع خورشید، اورمزد بر اهریمن غالب شده و دوباره نور _که تجلّیِ اورمزد است_ زاده می شود. ایرانیان باستان در این شب تا نزدیکی های صبح بیدار می ماندند و با شادی و افروختن آتش و اشتغال به امور نیک، به اورمزد در این نزاع یاری می رساندند. هزاران سال می گذرد از «مهرپرستی»، اما «مهردوستان» همچنان یلدا را گرامی می دارند.
آقای من،
«مهرپرستان» یقین داشتند که صاحبی دارند، عاشقانه برای اورمزد شب زنده داری می کردند و می دانستند عواقب شوم بی صاحبی و اهریمنی شدن جهان را.
اکنون قریب به هزار و صد و هفتاد سال از غیبتتان می گذرد. هزار و صد و هفتاد سال است که ما نه تنها نوری نیفروخته ایم در جاده ی آمدنتان، بلکه هر جا فروغی یافته ایم از خاموش کردنش دریغ نکرده ایم…
هزار و صد و هفتاد سال است که هیچ کوششی برای برآمدن آفتاب نکرده ایم، و خو گرفته ایم به شب و اهریمن…
«مهرپرستان» می دانستند که چه یلدا را بیدار بمانند و چه نمانند، فردا آفتاب طلوع خواهد کرد و نور غالب خواهد شد، ولی با این وجود نه تنها خودشان، که ما را هم واداشته اند به جشن گرفتن یلدا و شب زنده داری و افروختن آتش!
مولای من،
ما هزار و صد و هفتاد سال است می دانیم که اگر نیکی را در جهان نگسترانیم، آمدنتان به تأخیر می افتد باز، اما آسوده سر بر بالین می گذاریم.
آقای مهرها و مهربانی ها،
خیلی طولانی شده است یلدایمان…
چه «عهد» ها که با روسیاهی خواندیم و بستیم و شکستیم و باز،
اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِاَمْرِكَ…
اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَهِ يَوْمي هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَهً لَهُ في عُنُقي لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً
اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّينَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ…
(نوشته شده توسط: فاطمه بیات)