نور الزهرا (سلام الله علیها)

  • آرشیوها 
  • تماس  
  • ورود 

نه دادا، خدا بزرگه !!!

28 فروردین 1393 توسط نورالزهراء (س)

سلام! شما اومدین؟ ابراهیم بود. سرش را از بین گندم ها که دسته دسته روی هم تل انبار شده بودند، در آورده بود. من و بابا هاج و واج مانده بودیم که آن جا چه کار می کند. دیشب مانده بود سرزمین ؛ گندم ها را چیده بودیم و باید یک نفر می ماند که دزد به آن ها نزند. ابراهیم گفت: دیشب چند تا شغال اومده بودند. منم که تنها بودم اومدم وسط گندم ها قایم شدم.

فکرش هم وحشتناک بود. بهش نزدیک تر شدم «اگه مادر بفهمه چی میگه؟ دادا! حالا نترسیدی؟» ابراهیم زیر چشمی نگاهم کرد و با غرور گفت:« نه دادا، خدا بزرگه».

حقانی

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ساحل آسمانی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

نور الزهرا (سلام الله علیها)

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ایام
  • پژوهش
  • احکام
  • متفرقه
  • اخبار
  • شبهات
    • پیامک ! توجه ، توجه !!!
    • قانون جذب ، علم یا خرافه؟
    • سحر= عرفان؟
  • خانواده
  • مشاوره
  • دلنوشته
  • قبله از این طرف است
  • اخلاق
  • علم اصول فقه
  • سین سلامت
  • ساحل آسمانی
  • زن در آئینه امام (ره) و مقام معظم رهبری
  • معرفی کتاب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • آرشیوها

فرش اینترنتی

صوت

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس