کفش های اعیانی یک رهبر
“تسنیم”
حالا ما جزء کدامش هستیم؟؟؟
چهار نفر بودند.
اسمشان اینها بود :
همه کس ، یک کسی ، هر کسی ، هیچ کسی.
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند،هر کسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس این کار را نکرد.یک کسی عصبانی شد،چرا که این کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.
سرانجام داستان اینطوری شد :
هر کسی ، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟
حالا ما جزء کدامش هستیم؟؟؟
“تسنیم”
تبریک امام خمینی در فتح خرمشهر
با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به این جانب شده است.سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود.اینجانب با یقین به آن که ما «النصر الا من عندالله» از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح ،که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیه الله الاعظم-ارواحنا لمقدمه الفداء- را از چنگ گرگان آدمخوار که آلت هایی در دست ابر قدرتان خصوصا آمریکای جهان خوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پر افتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم - که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت - بیافراشت تشکر می کنم.و آنان فوق تشکر امثال من هستند.آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکننده ی عدل الهی در سراسر گیتی - روحی لتراب مقدمه الفداء- می باشند. آنان به آرم «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» مفتخرند.مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهی و ضایعات کم و غنایم بی پایان و هزاران اسیرگمراه و مقتولین و آسیب دیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتی،این ابر جنایتکار دهر،به تباهی کشیده شده اند ، سرافرازانه برای اسلام و میهن عزیز افتخار ابدی به هدیه آورد. و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که ، فرماندهان چنین فداکارانی هستند که ستاره درخشنده پیروزی های آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نور افشانی خواهد کرد. و مبارک باد بر ملت عظیم الشان ایران اینچنین فرزندان سلحشور و جان بر کفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند . و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبهه جنگ با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سر افراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سر افرازی آفریدند.روح الله الموسوی الخمینی
طاهری باطنی
استغفار براي دیگران
از پیامبراکرم (صلوات الله علیه و آله) نقل است که حضرت فرمودند:
«مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»؛ اگر کسی برای مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت کند، خداوند به عدد هر مؤمنی که از هنگام خلقت آدم تا قیامت خلق میکند، برای او سه چیز در نظر میگیرد؛ برایش حسنه مینویسد و از گناهانش میکاهد و بر مقامش میافزاید. بحارالأنوار،ج 90، ص391.1
در جامعه اسلامی، مسلمین باید به فکر هم باشند و نسبت به دیگران غافل نباشند. اگر ما برای ديگران دعا كنيم، بهتدريج به حدی از كمال خواهیم رسید كه در زمانی که فقط برای خودمان دعا میكرديم، نمیتوانستيم به آن كمال برسيم، چرا که وقتی فقط برای خودمان دعا میكنيم، ديدمان را به اندازه وجودی خودمان محدود كردهايم. اما هنگامی كه دیگران را در دعاهای خود سهیم می کنیم، سعه وجودیمان گسترش یافته و تنگنظریها از دل و جانمان دور می شود و این افزایش وسعت دید، بهتدريج موجب كمال انسان خواهد شد.
لذا شایسته است که انسان براي غير استغفار کند و حتّی از مؤمنین هم بخواهید که برایش استغفار کنند.
تخففوا تلحقوا....
تخففوا تلحقوا….
سبکبار شوید تا برسید…
چند سال پیش بود. اولین سفری که یکی دو شب را در دل طبیعت و در چادر خوابیدم. راهی دریاچه گهر بودم. همه وسایل سفر را باید در یک کوله پشتی جا می دادم… کیسه خواب، لباس گرم، خوراکی، قاشق و لیوان و بشقاب، چادر مسافرتی…
از آخرین نقطهای که با ماشین رفتیم تا دریاچه، نزدیک به چهار الی پنچ ساعت پیادهروی کوهستانی داشت. بارهای سنگین را چهارپایان عزیز برامون برده بودند ولی زحمت کوله پشتی را باید خودمان می کشیدیم. وقتی قراره چند ساعت یک کوله را در مسیر کوهستانی حمل کنی آنوقت حسابی مراقب محتویاتش هستی. تا می توانی از وزنش کم می کنی و فقط لوازم ضروری را برمیداری.
یادمه به خاطر پرهیز از سنگینی بار، آب به اندازه کافی بر نداشته بودیم. توقف صبحانهمان خیلی طولانی شد و در مسیر به آفتاب خوردیم. اوایل نمیدونستیم که طول مسیر چقدره و جلوتر خبری از آب نیست. حس مباحثه در وجودمان حسابی گل کرده بود و خیلی جدی در خصوص مسائل مختلف صحبت کردیم.
دو سه ساعت گذشته بود و نزدیک به یازده ظهر باید زیر آفتاب مستقیم راه می رفتیم. ذخیره آب مان تمام شده بود و فقط یک بطری از آب کرم آلودی داشتیم که یکی از دوستان از چشمهای در توقفگاه صبحانه پر کرده بود. صبر کردیم، صبر کردیم… ولی از یک جایی به بعد دیگر توان نداشتیم. تشنگی خیلی اذیت میکرد و ما هم اینقدر حرف زده بودیم که دهانمان خشک شده بود. آخر از همان آب خوردیم ولی آن هم برای رفع عطش کافی نبود. اگر می دانستیم آب بیشتر می آوردیم و یا کمتر حرف می زدیم… به مصیبتی رسیدیم به دریاچه… تازه آنجا بقیه افراد گروه را پیدا کردیم.
وقتی قرار باشه بری سفر، آن هم تنها و بدون امکانات رفاهی، باید خیلی مراقب کوله ات باشی… سنگین نباشه ولی احتیاجات اصلی را پاسخ بده… آنجا است که تازه قدر یک جرعه آب برایت مشخص می شه… ارزش این آبی که با یک اشاره در چند قدمی است وقتی مشخص می شه که در میان یک مسیر پر فراز و نشیب کوهستانی گیر کرده باشی و راهی به سمت عقب نداشته باشی… مجبوری عبور کنی، با تشنگی، با سنگینی بار…
وصایای حضرت علی (علیه السلام) به فرزندشان عجیب یاد سفر گهر را در خاطر زنده می کنه…
« و بدان، که در برابر تو گردنهاى است بس دشوار. کسى که بارش سبکتر باشد درگذر از آن، نیکو حالتر از کسى باشد که بارى گران بر دوش دارد. آنکه آهسته مى رود، از آنکه شتاب مى ورزد، بدحالتر بود. جاى فرود آمدن از آن گردنه یا بهشت است یا دوزخ. پس، پیش از فرود آمدنت، براى خود پیشروى فرست و منزلى مهیا کن. زیرا پس از مرگ، خشنود ساختن خداوند را وسیلتى نیست و راه بازگشت به دنیا بسته است…»
«فَإِنَّ الْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَإِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ» خطبه 21
دیر یا زود به منزل رسید که رستاخیز پیش رویتان است و ساربان مرگ بانگ «الرّحیل» سر داده و شما را به پیش میراند، سبکبار شوید تا برسید که رهسپردگان به انتظار آخرین مسافرند تا دادگاه بزرگ الهی حسابرسی بندگان را بیاغازد.
سیّد رضی می گوید:
این خطبه را اگر با دیگر سخنهای دنیا - جز خطبه خدا و پیامبر - بسنجند، بر همه فزونی کند و در عظمت پیشی گیرد و سرآمد شود، نگاه کنید به جمله تخففوا تلحقوا (سبکبار شوید تا برسید)، تا کنون سخنی کوتاهتر و پربارتر از این شنیده نشده است، چه ژرف کلمه ای و چه ریشه دار حکمتی !
“تسنیم”
برگزاری کلاس آشنایی با ابزار نوین پژوهشی
oNotPromoteQF />
e="text-align: justify;">
به هدف آشنایی طلاب با ابزارهای پژوهشی نوین و نحوه استفاده از این ابزارها در پژوهش، کلاس
آشنایی با ابزارهای نوین پژوهشی با حضور طلاب سطح سه موسسه آموزش عالی
نورالزهراء (س) مورخ 2/31/ 93 با تدریس استاد بازدار در این مرکز برگزار گردید.
خانم فرزانه بازدار، استاد حوزه و دانشگاه ؛ پیشرفت و تسهیل در امر پژوهش و دست یافتن به تحقیقات جامع و
دقیق را منوط به آشنایی با ابزارهای نوین پژوهشی و بکارگیری شیوه های نوین دانست و در این راستا به معرفی
سایت های مطالعاتی چون نورمگز و مگ ایران و پایگاه مقالات علمی علوم انسانی isc و … پرداخت.
در ادامه کاربرد و نحوه استفاده عملی از نرم افزارهایی چون مکتبه الشامله و … توضیح داده شد.
پرواز برای خرمشهر
خرمشهر،شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد….داغ شهادت . ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کنند ،زندگی زیباست ،سلامت تن زیباست ،اما پرنده عشق ،تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند ، اگر مقصد را نه در این جا ،در زیر سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز می شوند ،نمی توان جست ،بهتر آن که پرنده روح دل در قفسی نبندد ،پس اگر مقصد پرواز است ،قفس ویران بهتر ،پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند ، از ویرانی لانه اش نمی هراسد.