تخففوا تلحقوا....
تخففوا تلحقوا….
سبکبار شوید تا برسید…
چند سال پیش بود. اولین سفری که یکی دو شب را در دل طبیعت و در چادر خوابیدم. راهی دریاچه گهر بودم. همه وسایل سفر را باید در یک کوله پشتی جا می دادم… کیسه خواب، لباس گرم، خوراکی، قاشق و لیوان و بشقاب، چادر مسافرتی…
از آخرین نقطهای که با ماشین رفتیم تا دریاچه، نزدیک به چهار الی پنچ ساعت پیادهروی کوهستانی داشت. بارهای سنگین را چهارپایان عزیز برامون برده بودند ولی زحمت کوله پشتی را باید خودمان می کشیدیم. وقتی قراره چند ساعت یک کوله را در مسیر کوهستانی حمل کنی آنوقت حسابی مراقب محتویاتش هستی. تا می توانی از وزنش کم می کنی و فقط لوازم ضروری را برمیداری.
یادمه به خاطر پرهیز از سنگینی بار، آب به اندازه کافی بر نداشته بودیم. توقف صبحانهمان خیلی طولانی شد و در مسیر به آفتاب خوردیم. اوایل نمیدونستیم که طول مسیر چقدره و جلوتر خبری از آب نیست. حس مباحثه در وجودمان حسابی گل کرده بود و خیلی جدی در خصوص مسائل مختلف صحبت کردیم.
دو سه ساعت گذشته بود و نزدیک به یازده ظهر باید زیر آفتاب مستقیم راه می رفتیم. ذخیره آب مان تمام شده بود و فقط یک بطری از آب کرم آلودی داشتیم که یکی از دوستان از چشمهای در توقفگاه صبحانه پر کرده بود. صبر کردیم، صبر کردیم… ولی از یک جایی به بعد دیگر توان نداشتیم. تشنگی خیلی اذیت میکرد و ما هم اینقدر حرف زده بودیم که دهانمان خشک شده بود. آخر از همان آب خوردیم ولی آن هم برای رفع عطش کافی نبود. اگر می دانستیم آب بیشتر می آوردیم و یا کمتر حرف می زدیم… به مصیبتی رسیدیم به دریاچه… تازه آنجا بقیه افراد گروه را پیدا کردیم.
وقتی قرار باشه بری سفر، آن هم تنها و بدون امکانات رفاهی، باید خیلی مراقب کوله ات باشی… سنگین نباشه ولی احتیاجات اصلی را پاسخ بده… آنجا است که تازه قدر یک جرعه آب برایت مشخص می شه… ارزش این آبی که با یک اشاره در چند قدمی است وقتی مشخص می شه که در میان یک مسیر پر فراز و نشیب کوهستانی گیر کرده باشی و راهی به سمت عقب نداشته باشی… مجبوری عبور کنی، با تشنگی، با سنگینی بار…
وصایای حضرت علی (علیه السلام) به فرزندشان عجیب یاد سفر گهر را در خاطر زنده می کنه…
« و بدان، که در برابر تو گردنهاى است بس دشوار. کسى که بارش سبکتر باشد درگذر از آن، نیکو حالتر از کسى باشد که بارى گران بر دوش دارد. آنکه آهسته مى رود، از آنکه شتاب مى ورزد، بدحالتر بود. جاى فرود آمدن از آن گردنه یا بهشت است یا دوزخ. پس، پیش از فرود آمدنت، براى خود پیشروى فرست و منزلى مهیا کن. زیرا پس از مرگ، خشنود ساختن خداوند را وسیلتى نیست و راه بازگشت به دنیا بسته است…»
«فَإِنَّ الْغَایَةَ أَمَامَکُمْ وَإِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوکُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ» خطبه 21
دیر یا زود به منزل رسید که رستاخیز پیش رویتان است و ساربان مرگ بانگ «الرّحیل» سر داده و شما را به پیش میراند، سبکبار شوید تا برسید که رهسپردگان به انتظار آخرین مسافرند تا دادگاه بزرگ الهی حسابرسی بندگان را بیاغازد.
سیّد رضی می گوید:
این خطبه را اگر با دیگر سخنهای دنیا - جز خطبه خدا و پیامبر - بسنجند، بر همه فزونی کند و در عظمت پیشی گیرد و سرآمد شود، نگاه کنید به جمله تخففوا تلحقوا (سبکبار شوید تا برسید)، تا کنون سخنی کوتاهتر و پربارتر از این شنیده نشده است، چه ژرف کلمه ای و چه ریشه دار حکمتی !
“تسنیم”