به سه خصلت ممتاز شده ام
به سه خصلت ممتاز شده ام:
1. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
2. فقر كه از قید همه چیز آزاد و بی نیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی كنند، تأثیری در من نمی كند.
3. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می كند. كسی كه محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا كسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشكهای او را پاك نخواهند كرد. جز كوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، كمتر می یابد …
بخشی از وصیت نامه شهید چمران
“تسنیم”
مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره)
اولین ملاقاتم با این مرد خدا و عبد صالح پروردگار مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی(ره) در کربلا در یک منزل قدیمی که به همت جناب مستطاب حضرت آقای حاج حسن آقا شرکت (ره) در کوچه ی نزدیک به منزل مرحوم استاد حاج سید هاشم حداد (ره) در اختیار ایشان قرار داده بودند , صورت پذیرفت و هر وقت رفقای تهرانی می آمدند معمولاً به آنجا وارد می شدند . در یکی از آن جلسات نورانی دیدیم مرحوم حاج اسماعیل دولابی(ره) که در آن جا حضور داشتند یک حال معنوی و عشقی به او مستولی شد و خیلی گرم و پر حرارت شده بود . بطوری که اشعاری سروپا شکسته فی البداهه و ناگهانی از خود می گت . ولی به قدری با حال و اخلاص و سوز می گفت که مجلس را با ناله های پر سوز خود گرم کرده بود و همه در یک حالت خاصی به سر می بردند ….. از افرادی که در خاطرم هست که در جلسه مذکور حضور داشتند علاوه بر حضرت استاد , مرحوم مهندس سید جلال تناوش ( داماد مرحوم آیت الله انصاری همدانی (ره) ) , مرحوم حاج عبدالزهراء گرعاوی , و دوستان دیگر و در سالهای اقامت در عراق چنانچه همراه با خانواده به ایران می آمدیم در بعضی از سفرها در سنوات قبل از انقلاب به منزل ایشان بعضاً و منزل مرحوم علامه طهرانی(ره) یا منزل مرحوم مهندس تناوش(ره) وارد می شدیم و خداوند ان شاءالله با اولیائش محشور بگرداند
“تسنیم”
میدان امتحان
رهبر انقلاب:
میدان، میدان امتحان است. میدان كارِ تصادفى نیست. میدان امتیاز دادنِ بیخودى نیست. خداى متعال بیخودى به كسى امتیاز نمىدهد. این جوهر، این اراده قوى، این عزم راسخ، این گذشت و فداكارى در فاطمه زهرا (س) كار را به آنجا مىرساند كه او سنگ الماسى مىشود كه همه این چرخها بر روى آن مىچرخد. دشوارترین چرخها را باید بر روى سختترین پایهها و قاعدهها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحانهاى دشوار، در همان دوران كوتاه، بر روى دوش فاطمه زهرا (سلاماللَّهعلیها) بود. خدا او را انتخاب كرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه زهرا(سلاماللَّهعلیها) فرشته نجات انسانها در طول تاریخ است. براى همین هم هست كه ائمّه (علیهمالسّلام) اینقدر براى آن بزرگوار تكریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع مىكنند. هیچ مقامى از این بالاتر وجود دارد؟
“تسنیم”
بر خدا توکل کنید تا در مشکلات دستپاچه نشوید !
توکل به معنای تکیه کردن به خداست خدایی که بهترین تکیهگاه است و باید دانست که با توکل به خدا انسان پشتوانهی محکمی دارد و در تمام مراحل زندگانی موفق میشود.
توکل به این معنا نیست که دست از همهی تلاشها بکشیم و بگوییم ما که توکل به خدا داریم پس موفق میشویم بلکه باید از هیچ تلاشی دریغ نکنیم.
توکل باعث بروز آثاری در فرد میشود مانند: وقتی انسان بداند به خدایی توکل کرده که قادر و تواناست و از همه چیز آگاهی دارد اوّلین اثر مثبتی که بر رویش میگذارد مسئلهی اعتماد به نفس و مقاومت در برابر مشکلات است.
توکل بسیاری از صفات زشت مانند حرص، حسد، دنیاپرستی، بخل و تنگنظری را از انسان دور میسازد ؛ چرا که وقتی تکیهگاه انسان خداوند قادر باشد. دیگر جایی برای او صاف رذیله وجود ندارد.
هنگامی که انسان آیه شریفه و من یتو کل علیالله فهو حسبه را زمزمه میکند خود را سرشار از موفقیت و بینیازی میبیند.
از سویی دیگر توکل بر خدا نور امید بر دل میپاشد و به خاطر آن توان و استعداد انسان شکوفا میگردد و خستگی راه بر او چیره نمیشود و در همه حال احساس آرامش میکند.
امام علی علیهالسلام در این باره میفرمایند: کسی که بر خدا توکل دارد رنج و خستگی ندارد.
توکل بر خدا هوش و قدرت تفکر را میافزاید و روشن بینی خاصی به انسان میدهد زیرا قطع نظر از برکات معنوی این فضیلت، سبب میشود انسان در مشکلات دستپاچه و وحشت زده نشود و قدرت بر تصمیمگیری را حفظ کند و نزدیکترین راه درمان و حل مشکل را بیابد.
علی علیهالسلام چنین میفرمایند: کسی که به خدا توکل کند تاریکی شبهات برای او روشن میشود و اسباب پیروزی او فراهم میگردد و از مشکلات رهایی مییابد.
شعبانی
تا ثیر گناه بر معرفت از دید گاه استاد مطهری (ره)
از دیدگاه آقاي مطهري گناه به طور خلاصه یعنی ترك واجبات و انجام محرمات. به عبارتی دیگر، سرپیچی از دستورات خدابه خاطر مصلحت طلبی و منفعت طلبی و … . هم چنین، گناه از مرتبه ي نفس اماره و مرتبه ي مادون حیوانی – که مرتبه ي خاصی از مراتب نفس اند – نشأت می گیرد.
شناخت که بدیهی و تعریف ناپذیر است تقسیم می شود به حضوري و حصولی. خود حصولی نیز به تصور و تصدیق تقسیم می شود. هر یک از تصور و تصدیق نیز یا بدیهی است یا نظري.
در یک تقسیم بندي دیگر علم یا حکمت عملی است و یاحکمت نظري. حکمت نظري عبارت است از علم به احوال اشیاء آن چنان که هستند یا خواهند بود. حکمت عملی نیز عبارت ا ست از علم به اینکه افعال اختیاري بشر چگونه و به چه منوال خوب است یا نیست و باید باشد یا نباشد.
تأثیر معرفت بر معرفت این است که انسان با نیروي استدلال و تفکر و مستقل از عمل و تجربه می تواند به حقیقت برسد؛یعنی علم از علم می زاید. ولی تأثیر غیر معرفت بر معرفت این است که علم بر پایه اي غیر از علم استوار بشود.
عوامل غیر معرفتی (به غیر از گناه) که مورد توجه مطهري (ره) بوده اند عبارت اند از: حب و بغض و تعصب و کینه، تأثیر عمل بر ایمان، تزکیه و سیر و سلوك، کوشش و اخلاص، عبادت، تلقین، تقلید، عادت، تبعیت از نیاکان و بزرگان و … .
ماتریالیسم اخلاقی منجر به ماتریالیسم عقیدتی می شود؛ یعنی زمینه ي رشد اندیشه هاي متعالی را ضعیف و زمینه ي رشداندیشه هاي پست را تقویت می کند. گناهان تأثیري منفی بر روي معرفت بشري دارد و تقوا و پرهیز از گناه جلوي چنین تأثیرسلبی را می گیرد؛ بلکه، تقوا و پرهیز از گناه حتی باعث پیدایش برخی معارف راستین و حقیقی می شود.
گرچه مطهري (ره) گاه تصریح دارند به اینکه آن حکمتی که از تقوا حاصل می شود و آن روشنی و فرقانی که در اثر تقواپدید می آید حکمت عملی است نه حکمت نظري، گاه به گونه اي به شرح و تفسیر برخی آیات و روایات می پردازند که نشان دهنده ي حکمت نظري و علم حضوري نیز است.
گناهان موردي بحث شده که آثار مخربی بر روي اعتقادات انسان گذاشته و منجر به اموري چون انکار حقیقت و معاد می شوندعبارت اند از: عجب، طمع، حسد، تکبر بر خدا، شراب خواري، ستمگري، لجاج، تکبر، شهوات و هواهاي نفسانی، طینت منفعت پرست و مادي، خدافراموشی، کفر و نفاق، تمسخر، مترف بودن.این گناهان منجر به مسخ شدن فطرت و تیرگی و کدورت دلها و خاموشی نور ایمان می شود و در مقابل تقوا موجب روشنبینی و بصیرت دل می شود.
اسدی
مکالمه بی پایان.....
l,helvetica,sans-serif;">
- من هیچ وظیفه ای برای این کار ندارم.
- مگر نگفته بودم…؟
- نه که تو خیلی به حرفهای من توجه می کنی.
- حق من نیست که لااقل در روز دو ساعت تو را ببینم؟
- من چطور؟ من نباید وقتی از راه می رسم با روی خوش به استقبالم بیایی؟
…
این مکالمه هرگز پایانی ندارد!
تنها یک کلمه است که می تواند این گفتگو را پایان ببخشد: سکوت
تنها زمانی می توان این نزاع را به پایان برد ؛ که از برخی حقوقمان چشم بپوشیم. زندگی بر پایه «این حقوق من است» و «آن وظیفه توست» اداره نمی شود. آنچه می تواند زندگی را سامان ببخشد،آشکار کردن محبت ها نسبت به یکدیگر و مهربانی کردن با همسر است.
پیامبر مهربان ما آن قدر در این زمینه بر خود سخت می گرفت و برای استوار ماندن زندگی از حقوق خود می گذشت که خداوند از روی رحمت به ایشان فرمود: ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آن چه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می کنی؟(سوره تحریم 1) حضرت، حتی برای جلب رضایت همسرش قسم خورد از غذایی حلال که مورد پسند همسرش نبود و او را آزار می داد، برای همیشه چشم بپوشد. نیک می دانیم که پیامبر اعظم، اسوه ای نیک و کامل هستند.
فتاحی