مکالمه بی پایان.....
l,helvetica,sans-serif;">
- من هیچ وظیفه ای برای این کار ندارم.
- مگر نگفته بودم…؟
- نه که تو خیلی به حرفهای من توجه می کنی.
- حق من نیست که لااقل در روز دو ساعت تو را ببینم؟
- من چطور؟ من نباید وقتی از راه می رسم با روی خوش به استقبالم بیایی؟
…
این مکالمه هرگز پایانی ندارد!
تنها یک کلمه است که می تواند این گفتگو را پایان ببخشد: سکوت
تنها زمانی می توان این نزاع را به پایان برد ؛ که از برخی حقوقمان چشم بپوشیم. زندگی بر پایه «این حقوق من است» و «آن وظیفه توست» اداره نمی شود. آنچه می تواند زندگی را سامان ببخشد،آشکار کردن محبت ها نسبت به یکدیگر و مهربانی کردن با همسر است.
پیامبر مهربان ما آن قدر در این زمینه بر خود سخت می گرفت و برای استوار ماندن زندگی از حقوق خود می گذشت که خداوند از روی رحمت به ایشان فرمود: ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آن چه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می کنی؟(سوره تحریم 1) حضرت، حتی برای جلب رضایت همسرش قسم خورد از غذایی حلال که مورد پسند همسرش نبود و او را آزار می داد، برای همیشه چشم بپوشد. نیک می دانیم که پیامبر اعظم، اسوه ای نیک و کامل هستند.
فتاحی