پشت به خدا
دانشجویی به استادش گفت:
استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟
دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.
استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید.
طعم پرواز
آنان که طعم پرواز را نمي فهمند، به چار چوب تنگ نفس دل خوشند وآنان که دل هايشان به پهناي آسمان پيوند دارد، قفس را بر نمي تابند، سر و تن به ديواره قفس مي کوبند، يا فقس را مي شکنند و به لايتناهي آسمان مي رسند يا با خون خويش تهمت قفس نشيني را از پر و بال خود مي شويند.
آگاهي ام از هر دو جهان وحشت داد
تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود
مرگ، پايان کبوتر نيست؛ آغاز رهايي از بندهاي به هم پيوسته دام هايي است که پر پرواز را مي بندند و پر و بال شرافت را به گرد و غبار مذلت مي آلايند.
وقتي قرار است تمام دين و دنياي يک امت، تمام تار و پود يک انديشه و عقيده به باد برود و لگدمال هوس هاي فرومايه اي چون يزيد شود، جان چه بهايي دارد؟
وقتي قرار است تمام راه ها به بي راهه برده شود و تمام دريچه ها را ديوار بلندي از هوس بپوشاند،ماندن و فرياد نزدن، نشستن وبه راه نيفتادن ،مرگ تدريجي است.
و اينک اين حسين است که جان خويش و عزيزانش را به دست گرفته است و پا به سرزمين مرگ مي گذارد.اين حسين است که از عرش دوش نبي،پيشاني سجده برگودال قتلگاه مي سايد . اين حسين است که دست هاي رشيد عباس را به قربانگاه آورده است و فرياد اعتراضش را از گلوي اصغرش به گوش هاي شنواي تاريخ مي رساند. اين حسين است که با پيکر شرحه شرحه،به مباهله تاريخ آمده است. اين حسين است که پرده نشينان ستر عفاف وملکوت را به کجاوه هاي اسيري نشانده است تاکربلا را به خود به همه زمان ها ومکان ها ببرند و پيامبرخون شهيدان باشند.اين حسين است که زينب را به مصاف از خدا بي خبران کوفه و شام آورده است.
مرگ را در قبيله عشق راهي نيست . اين چه مرگي است که دست هاي زندگي به پاي آن نمي رسد. دل هايي که درسطح مانده اند و در پيچ وخم روزمرگي، به اسارت دنيا رفته اند؛فقط به کار سنگ پراني مي آيند و آيينه شکني، اينان را با دلبران چه کار؟
حق و باطل درهيچ زماني وزميني،اين گونه عريان و فاش به مصاف هم نيامده اند و کربلا جلوه گاه عرياني حقيقت است؛ حقيقتي که درگودال،به خون نشست؛ حقيقتي که بر کرانه فرات، بي دست، با تيري بر چشم روييد.حقيقتي که با تير سه شعبه پاره پاره شد. حقيقتي که بر نيزه ها ، آفتاب را از چشم ها انداخت. حقيقتي که سر برچوبه محمل کوبيد تا سرخي خون برپيشاني اش، گواه جان فشاني اش باشد. حقيقتي که پاي برهنه، برخارهاي بيابان با دامني شعله ور ، پاي غربت را به همه زمان ها باز کرد. حقيقتي که نيمه شب، ماه تنور را وعده سحر مي داد. حقيقتي که مرگ را به سخره گرفت تا چگونه زيستن را به فرزندان آدم بياموزد. حقيقتي که مردانگي، تا هميشه وام دار پايمردي اوست . حقيقتي که آيات محکم جهاد را با سرخي خونش برصحيفه دل ها حک کرد و درهاي شهادت را به روي اهلش گشود.
اشارات شماره128
واجب فراموش شده در حماسه حسینى
پاسخ :
حضرت اباعبدالله علیه السلام ، آشکارا به این عامل (عامل امر به معروف و نهى از منکر) استناد مى کند. در این زمینه به احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و هدف خود استناد مى کند و مکرّر نام امر به معروف و نهى از منکر را مى برد، بدون اینکه اسمى از بیعت و دعوت مردم کوفه ببرد.
این عامل، ارزش بسیار بیشترى از دو عامل دیگر به نهضت حسینى مى دهد. به موجب همین عامل است که این نهضت، شایستگى پیدا کرده است که براى همیشه زنده بماند، براى همیشه یاد آورى شود و آموزنده باشد. البته همه عوامل، آموزنده هستند، ولى این عامل آموزندگى بیشترى دارد؛ زیرا نه متکى به دعوت است و نه متکى به تقاضاى بیعت؛ یعنى اگر دعوتى از امام نمى شد، حسین بن على علیه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهى از منکر، نهضت مى کرد. اگر هم تقاضاى بیعت از او نمى کردند، باز ساکت نمى نشست. موضوع خیلى فرق مى کند و تفاوت پیدا مى شود.1 به موجب این عامل، [امام]حسین علیه السلام یک مرد معترض و معتقد است؛ مردى است انقلابى و قیام کننده و یک مرد مثبت است. انگیزه دیگرى لازم نیست. همه جا را فساد گرفته، حلال خدا، حرام و حرام خدا، حلال شده است. بیت المال مسلمین در اختیار افراد ناشایست قرار گرفته و در غیر راه رضاى خدا مصرف مى شود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: هرکس چنین اوضاع و احوالى را ببیند «فَلَم یُغَیِّرْ عَلَیهِ بِفعِلٍ وَ لا قَولٍ» و درصدد دگرگونى آن نباشد، در مقام اعتراض برنیاید، «کانَ حَقَّا عَلىَ اللّهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَهُ»، شایسته است (ثابت است در قانون الهى) که خدا چنین کسى را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییردهندگان دین خدا مى روند و سرنوشت مشترک با آنها دارد. احادیث دیگرى از شخص پیامبراکرم صلى الله علیه و آله در این زمینه هست. حدیثى داریم که امام رضا علیه السلام از پیامبر اکرم نقل مى کند و آن این است: «اِذا تَواکَلَتِ النّاسُ الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنکَرِ؛ هرگاه مردم، امر به معروف و نهى از منکر را به عهده همدیگر بگذارند (یعنى هرکس سکوت کند به انتظار اینکه دیگرى امر به معروف و نهى از منکر کند و در نتیجه هیچ کس قیام نکند). پس براى عذاب الهى منتظر و آماده باشند. چه عذابى؟ سنگ از آسمان بیاید؟ نه، عذاب الهى در آیه قرآن چنین تفسیر شده است: «(از عذاب خدا بترسید) بگو خدا قادر است که از بالاى سر شما بر شما عذاب بفرستد یا از زیر پاى شما عذاب را بجوشاند یا شما را دسته دسته کند، یا اینکه زیان خود شما را به خود شما برساند؛ یعنى خودتان را به جان یکدیگر بیندازد.» اهل بیت در روایات خود چنین معنى مى کنند: عذاب بالاى سر؛ یعنى شما از مافوق ها عذاب مى بینید. عذاب از زیرپا؛ یعنى از طبقه مادون عذاب مى بینید. پیامبر اکرم فرمود: وقتى مردم امر به معروف و نهى از منکر را رها کنند، منتظر و مطمئن باشند که پشت سر آن عذاب الهى مى آید.
(به قول غزالى معنى اش این است که) وقتى که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، آن قدر پست مى شوند، آن قدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، کرامتشان از بین مى رود که وقتى به درگاه همان ظَ لَمه مى روند، هرچه ندا مى کنند، به آنها اعتنا نمى شود.2
پی نوشتها:
1 .حماسه حسینى، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، ج 2،صص 41 و 42.
2 .همان، ج 2، صص 43 ـ 45.
معادشناسی - جلسه چهارم
استاد اجلی مباحث معاد شناسی را اینگونه ادامه دادند :طبق آیه 35 سوره مبارکه بقره بهشتی که حضرت آدم و حوا در آنجا سکونت داشتند بهشتی برزخی بر روی زمین بوده است. چون حضرت آدم و حوا دارای مقام طهارت وعصمت گونه بودند چشم برزخی داشتند؛ملائکه و بطن هر چیزی را می دیدند. شیطان که آنها را عامل بدبختی خود می دید سعی می کرد بدی های آنها را برایشان آشکار سازد و با تشویق به خوردن میوه ممنوعه باعث بسته شدن چشم آنها شد. علت درونی تمایل آدم به سوی درخت ممنوعه کمال خواهی او بود. با بسته شدن چشم برزخی ،آدم دچار هبوط شد او سقوط نکرد زیرا سقوط امری مکانی است ولی هبوط در جایگاه ومقام اتفاق می افتد.یعنی؛ تنزل جایگاهی .واین شاهد بر این ادعاست که آنها در همین دنیا ساکن بودند. ایشان علت هبوط آدمی را کمال خواهی دانستند طلب کمال انسان را در آزمایشی بسیار سخت و پی در پی قرار می دهد. از دیگر شواهد هبوط وعدم سقوط آدم در قرآن این است که گرچه طبق آیه 22 سوره ی مبارکه اعراف می فرماید؛خداوند آنها را ندا کرد وندا کردن از مکان دور صورت می گیرد در حالی که خداوند بعد مکانی ندارد ولی آنچه موجب به کار بردن واژه ندا بوده است ،هبوط مقامی آدم است در حالیکه قبل از این اتفاق طبق آیه 35 سوره مبارکه بقره از لفظ “قلنا"استفاده شده یعنی خداوندبا آدم گفتگو می کرد.
بیانیه موسسه آموزش عالی نور الزهرا (س)به مناسبت 13 آبان
e="font-size: small;"> 13 آبان مظهر چهره مصمم ملت ایران براى رسیدن به هدفها و ایستادگى در مقابل دشمنان است»،
مقام معظم رهبری.
3 1آبان، یاد آور جلوهگر ی جوانان انقلاب در لانه منحوس استکبار جهانی ،آمریکاست . حماسه بزرگ مقاومت و پایداری ملت ستمدیده ایران و زوال قدرت پوشالی آمریکای جهانخوار و نماد همگرایی و وحدت ملی ملت استوار و همیشه در صحنه ایران اسلامی به شمار میرود.
تاریخ ایران این برگ زرین را همواره در قلب های یکایک ملت ایران حک نموده و در جهان تأثیری عمیق و نقشی ماندگار نگاشته و این آغازی پیروزمندانه شد تا مظالم آمریکا در سراسر عالم آشکار شده و پرچم عدالتخواهی و ظلمستیزی ملت بهپاخاسته ایران اسلامی برافراشته گردد.
دوست و دشمن شناسی= انتظار
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «آدمی بر آیین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید.» (1)
وقتی وسیع تر و عمیق تر به این مسئله نگاه کنیم، پی می بریم که شناسایی درست دوست و دشمن، حتی در مهمترین مسائل زندگی دنیایی و اخروی ما تاثیر دارد. مسئله ای که در اسلام با عنوان «تولی و تبری» به آن پرداخته می شود.
مفهوم تولی و تبری
تولی، به معنای «پذیرش دوستی» (2) کسی و تبری به معنای «دوری گزیدن و بیزار شدن» از کسی است. (3) درباره ی معنای اصطلاحی این دو واژه چنین گفته اند:
«تولی و تبری یعنی انسان از لحاظ عاطفی، قلب خود را از محبت و علاقه ی خدا، پیامبران و ائمه ی معصومین (علیهم السلام) و جانشینان به حق آنان (فقیهان) و مؤمنان پر کند و در عین حال، بغض و کینه ی دشمنان آنها را به دل بگیرد.» (4)
بنابراین تعاریف، انسان عاقل مختار، باید دوستی را انتخاب کند که در انتها، بتواند سرش را مقابل خداوند بالا بیاورد و امان از روزی که در روز حساب، سخنی جز تته پته کردن درباره ی دوستان ناباب نداشته باشیم.
اهمیت انتخاب دوست و دشمن
چنانچه گفتیم، تولی و تبری، به معنای دوست گزینی و دشمن گزینی است. در ادامه به گوشه ای از اهمیت آن می پردازیم:
الف) تاثیر دوستی و دشمنی در دین: یکی از دوستان امام صادق (علیه السلام) از ایشان پرسید: «آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟» ایشان فرمودند: «آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟» (5)
همچنین در جای دیگری می فرمایند: «کسی که دوستی و دشمنی اش بر اساس دین نباشد، دین ندارد.» (6)
ب) تاثیر در منش: اینکه چه کسی را به عنوان دوست و مرکز علاقه و توجهات خودمان قرار دهیم، سبب می شود تا رفته رفته به دنبال آن حرکت کنیم. از این رو، دوست خوب انسان را به راه می آورد و دوست ناباب انسان را به بیراهه می برد: امیرالمؤمنین علی(ع)، فرمودند: «با خوبان معاشرت كن تا از آنان باشى و از بدان دورى كن تا از آنان نباشى.» (7)
ج) تاثیر دوستی و دشمنی در آخرت: رسول گرامی اسلام (ص) می فرمایند: «هر مردى با كسى كه به آن علاقه مند است محشور می شود…» (8)
ارتباط تولی و تبری به انتظار چیست؟
منتظر کسی است که تولی و تبری داشته باشد. دوستی با دوستان خداوند از احکام شریعت دانسته شده است. امام رضا (ع) فرمودند: « اعتقاد داشتن به عذاب قبر و منكر و نكير و زنده شدن پس از مرگ، و حساب، و ميزان، و صراط، و بيزارى از سركردگان گمراهى و پيروانشان، و دوست داشتن دوستان خدا…از احکام شریعت است.» (9)
فرد منتظر، بعد از این که امام زمانش را شناخت، باید تصمیم بگیرد که دوست حسین (ع) باشد یا دوست یزید (علیه اللعنه)! چرا که چیزی نمی گذرد که در دوراهی تصمیم قرار می گیرد، که کدام را انتخاب کند: سپاه امام را؛ یا سپاه سفیانی و ابلیس را.
فکر نکنید که پیوستن به سپاه سفیانی، از ما بعید است! چرا که آن زمان، بین پذیرفتن عدالت و راحت طلبی درمی مانیم. این را بگذارید کنار این که دشمنان امام، لایه لایه اند و ما، شاید تنها دو لایه ی رویی را بشناسیم و دشمنان اصلی از چشممان دور بمانند. این را بگذارید کنار آنکه، دشمنان امامان، در مسیر باطل خود بسیار پیش رفته اند و چه بسا همین امروزی که زیر پرچم حسین (ع) سینه می زنیم، در دل محبت خولی داشته باشم.
این است که شناخت دشمنان و دوستان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در حرکت به سمت ایشان بسیار راه گشاست.
برای مثال: در همین روزهایی که گذشت، «زیارت عاشورا» خواندیم و بارها گفتیم «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم…» (دوستم با دوست شما و دشمنم با دشمن شما…)، اما از خودمان پرسیده ایم که امروز که یزید و معاویه ای وجود ندارد، دوستی و دشمنی مان را باید به چه کسانی ابراز کنیم؟ حتی اگر این را می دانیم، چقدر در مسیر عمل کردن به آن موفق بوده ایم؟ کوچکترین مثالی که می توان زد این است: آیا به پیامک های طنزآلودی که درباره ی امامان بیاید، می خندیم یا به فرستنده ی آن تذکر می دهیم که ارزشمندترین دوستانمان را به شوخی و سخره نگیرند.
لایه های دشمنی، مراتب دوستی
اسماعیل شفیعی سروستانی، محقق مهدوی، در سخنرانی خود درباره ی گستره ی دشمنان اسلام در زیارت عاشورا، لایه های ظلم را هفت لایه دانست. می توانید این لایه ها را در نمودار زیر ببینید و برای خواندن مشروح آن به اینجا مراجعه کنید.
همانطور که دشمنان اسلام چنین رتبه بندی و درجه ای دارند، دوستان نیز به همین ترتیب هستند: در رأس دوستان خداوند، ائمه ی معصومین (ع) قرار می گیرند و سپس شیعیان، محبان، دوستداران و دوستداران دوستداران. (10)
روایت زیر گویای اهمیت مراتب دوستان حضرات معصومین (ع) است:
مردى به زنش گفت نزد فاطمه (سلام الله علیها) برو و از او بپرس که آيا من از شيعيان شما هستم يا نيستم. آن زن رفت و سؤال كرد حضرت فاطمه (س) فرمودند: «اگر به گفته هاى ما عمل مى كنى و از آنچه نهی کرده ایم، دست مى كشى، شيعه هستى. اگر به گفته هاى ما توجهى ندارى و از آنچه نهی کرده ایم هم دست برنمى دارى؛ از شيعيان ما به حساب نمى آیى.»
او برگشت و جريان را به شوهرش اطلاع داد و گفت: واى بر من! پس چه کسی ما را از اين گناهان خلاص مى كند و من در جهنم جاودان خواهم شد زيرا هر كس شيعه نباشد در جهنم است.
زن برگشت و جريان را به حضرت فاطمه (س) گفت: حضرت فرمودند: «به شوهرت بگو اين طور نيست كه خيال كرده اى، شيعيان ما از نيكان اهل بهشت هستند؛ همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما [در بهشت هستند]» (11)
ملاک دشمن شناسی و دوست شناسی چه باشد؟
رسول گرامی اسلام (ص)، پیش از رحلت خویش، از ملاک دوست یابی و دشمن یابی، سخن گفتند. همه ی ما این حدیث را می شناسیم:
«انّى تاركٌ فيكمُ الثَقلَين ما اِن تَمسَّكتُم بِهِما لَن تضلّوا ابداً: كتابَ اللَّه و عترتى اهل بيتى و اِنَّهُما لَن يَفترقا حتى يَردا علىَّ الحوضِ»
(من شما را ترک می کنم در حالی که دو چیز گرانقدر می گذارم تا به آنها چنگ زنید تا به وسیله ی آنها، گمراه نشوید: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم و آنها از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد گردند.» (12)
پی نوشت:
1. منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج6، ص: 136؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5، تولید موسسه نور
2. لسان العرب، ج 15، ص 407، ماده ی “ولی"؛ به نقل از شفیعی سروستانی، ابراهیم، معرفت امام زمان و تکلیف منتظران، نشر موعود عصر، ص 102
3. المصباح المنیر فی غریب الکبیر، صص 672- 673؛ به نقل از همان، ص 103
4. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، صص 429- 446؛ به نقل از همانو
5. کلینی، الکافی، ج 2، ص 125؛ به نقل از همان.
6. همان، ص 127؛ به نقل از همان، ص 104
7. نهج البلاغه، نامه 31؛ به نقل از سایت شهید آوینی، احادیث موضوعی، ذیل واژه ی دوستی
8. مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى، متن، ص: 442؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5، همان.
9. تحف العقول / ترجمه جعفرى ؛ ص397؛ با استفاده از همان نرم افزار.
10. به نقل از اسماعیل شفیعی سروستانی در سخنرانی شصت و نهمین نشست ماهانه ی موعود.
11. ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) ؛ ج1 ؛ ص280؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5؛ همان.
12. صول الكافي/ ترجمه كمرهاى، ج6، ص: 652؛ با استفاده از همان نرم افزار.
با دعای فرج، خدا را یاری می کنیم
مثَل ما وقتی که برای فرج دعا می کنیم، مَثل باغبان است. وقتی کسی باغبان را زیر نظر بگیرد و نداند که هدف واقعی اش چیست، احتمالاً با دیدن خم و راست شدن او مقابل نهال کوچکی که چند برگ نازک دارد کلی می خندد. باغبان، نهال را هرس می کند، کود می دهد، آب می نوشاند و هدف نهایی اش این نیست که نهال بزرگ شود، یا از سایه اش استفاده کند یا زیبایی بیافریند. هدف باغبان، رسیدن به میوه است. با این حال رسیدن نهال به آن حد رشد، سبب می شود هم سایه بیندازد و هم زیبایی داشته باشد.
وقتی ما برای فرج دعا می کنیم، به امروز نگاه نمی کنیم. بلکه فردایی را در نظر داریم که چندان هم دور نیست. فردایی که روز عزّت دوستان خدا و روز ذلّت دشمنان اوست. روزی که پرچم پرستش حقیقی خدا در تمامی دنیا چشم می نوازد و اخلاق، گمشده ی جامعه نیست.
وقتی ما برای فرج دعا می کنیم، هدف مان، فقط، این نیست که به ثروتمندان عصر ظهور بپیوندیم، و یا به عالمان ربّانی آن دوران. هدف مان حتی این نیست که انتقام خون کشته شدگان کربلا را بگیریم و حتی نه این که امام خوب مان (عجل الله تعالی فرجه) بیاید! تا به حال از خودتان پرسیده اید امام برای چه می آید؟ پاسخش می شود هدف نهایی ما، وقتی که درست فکر کنیم. هدف نهایی ما محقق شدن خواسته ی خداست: پیروزی خدا و در هم شکستن دشمنانش.
البته خداوند قادر و توانا، در رسیدن به این هدف، ذره ای به من و شما احتیاج ندارد! امّا از سر لطف، این مسئولیت افتخار برانگیز را بر دوش مؤمنان گذاشته است که امام عصر (عج) خود را با دست و زبان یاری کنند تا بدین وسیله، به درجات عالی برسند. امام صادق (ع) در تفسیر آیات 34 و 35 سوره مطففین (1) فرمودند: «…هیچ كس كه فرد مؤمنى از دوستان ما را به كلمه اى یارى كرده باشد باقى نماند جز آنكه خدا او را بى حساب به بهشت می برد.» (2)
امام حسین (علیه السلام) در شب شهادت خود فرمودند: «جدّم به من خبر داد که: فرزندم حسین در گرمای کربلا، غریب، تنها و تشنه کشته می شود، پس هرکه او را یاری کند مرا یاری کرده و فرزندش قائم (ع) را نیز یاری نموده است، و هرکس با زبان ما را یاری کند روز قیامت در حزب ما خواهد بود.» (3)
ما باغبانیم. یه سایه ی درخت راضی نشویم…
پی نوشت:
1. فَالْیوْمَ الَّذینَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ یضْحَكُونَ (34) عَلَى الْأَرائِكِ ینْظُرُونَ (35) (و[لى] امروز، مؤمنانند كه بر كافران خنده مىزنند. بر تختها[ى خود نشسته]، نظاره مىكنند.)
2. تحف العقول، ترجمه جعفرى، ص 90؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5
3. اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، چ 1، ص