الهـــی عظــم البـلاء ...
عظــم البـلاء …
روز ها از پی هم گذشــت و گذشــت تا که رسید به ماه شعـبان!
اصلا اسم این ماه که می آید اولین چیزی که به ذهنـم میرســد… نیمه ی شعـبـان اســت! نیمه ی شعـبان و روز میـلاد شمــا …شمــا ” گل نرگسم”
نمیدانم از کجا شروع کنم… از کجا بگویم … از همان روزهای پــاکــ کودکی که همیـــشه نام شما را در گوشــمان می خواندند و می گفتند : گل نرگسی هســت که می آید… از سوی خـــدا می آید … وقـتی بیاید دیـگــر …
غم و غصـه معنایی ندارد!
جنــگــ معنــایی ندارد!
بی عدالتــی معنایی ندارد!
اصــلا دنیـــا بهشــت می شود!از همان روزها چشم به راه بودم! جمعه ها که میشد حال و هوایم یک جور دیـگری بود! که شاید الآن … شاید چند دقیقه بعد … و در آخــر غروب میشد و منِ چشـم انتـظار و دلی آکنـده از غم نیامدنتان تنها می ماندیم!
آن روزها که گذشت یکــ آن چشــم باز کردم و دیدم هـــــزاران فرســـنگ فاصله گرفته ام از منِ گذشته … از منِ پاکی که شما انتظارش را داشتید…
شدم منی که نباید میشدم!! آنجا بود که فهمیدم چقـــــدر بار گناهانم سنگیــن شده … چقــدر دل شما را آزرده ام … چقــدر گناهانم اشــک شما را درآورده!! و چقـــــدر از شمــا شرمنــده ام!!
همان جا بود که فهمیدم تا خودم را اصلاح نکنم ، تا توبه نکنم { اللهم عجل الولیک الفرج } گفتنم بی فایده خواهد بود وقتی قدمی برای آمدنتان برندارم!
نمیدانم… هنوز هم نتوانسته ام کاری برای ظهورتان بکنم!!
می ترسم … میترسم که اگر نتوانستم برای تعجیل در ظهورتان کاری بکنم … حداقل مانعی هم نباشم بر سر راه ظهورتان!
گل نرگس جان زبانم قاصر است از توصیف مهربانیتان! از اینکه همیشــه برای ما … مای خطاکار دعا میکنید که اگر این چنین نبود … خودتان گفته اید گل نرگس جان ، که دشواری ها و مصیبت ها برما فرود می آمد و دشمنان ما را ریشه کن میکردند!
گل نرگس جانم … این روزها بی تاب تر از پیشم ، بی قرار تر از پیش …
می شود دعایم کنید؟؟ من این روزها سخـــتــــ محتاج دعایــم!
می شود از خدا بخواهید آخــر این راه را ختم به خیــر کند؟؟
می شود برای عاقبت به خیری مان دعــا کنید؟؟عظــم البـلاء …
روز ها از پی هم گذشــت و گذشــت تا که رسید به ماه شعـبان!
اصلا اسم این ماه که می آید اولین چیزی که به ذهنـم میرســد… نیمه ی شعـبـان اســت! نیمه ی شعـبان و روز میـلاد شمــا …شمــا ” گل نرگسم”
نمیدانم از کجا شروع کنم… از کجا بگویم … از همان روزهای پــاکــ کودکی که همیـــشه نام شما را در گوشــمان می خواندند و می گفتند : گل نرگسی هســت که می آید… از سوی خـــدا می آید … وقـتی بیاید دیـگــر …
غم و غصـه معنایی ندارد!
جنــگــ معنــایی ندارد!
بی عدالتــی معنایی ندارد!
اصــلا دنیـــا بهشــت می شود!از همان روزها چشم به راه بودم! جمعه ها که میشد حال و هوایم یک جور دیـگری بود! که شاید الآن … شاید چند دقیقه بعد … و در آخــر غروب میشد و منِ چشـم انتـظار و دلی آکنـده از غم نیامدنتان تنها می ماندیم!
آن روزها که گذشت یکــ آن چشــم باز کردم و دیدم هـــــزاران فرســـنگ فاصله گرفته ام از منِ گذشته … از منِ پاکی که شما انتظارش را داشتید…
شدم منی که نباید میشدم!! آنجا بود که فهمیدم چقـــــدر بار گناهانم سنگیــن شده … چقــدر دل شما را آزرده ام … چقــدر گناهانم اشــک شما را درآورده!! و چقـــــدر از شمــا شرمنــده ام!!
همان جا بود که فهمیدم تا خودم را اصلاح نکنم ، تا توبه نکنم { اللهم عجل الولیک الفرج } گفتنم بی فایده خواهد بود وقتی قدمی برای آمدنتان برندارم!
نمیدانم… هنوز هم نتوانسته ام کاری برای ظهورتان بکنم!!
می ترسم … میترسم که اگر نتوانستم برای تعجیل در ظهورتان کاری بکنم … حداقل مانعی هم نباشم بر سر راه ظهورتان!
گل نرگس جان زبانم قاصر است از توصیف مهربانیتان! از اینکه همیشــه برای ما … مای خطاکار دعا میکنید که اگر این چنین نبود … خودتان گفته اید گل نرگس جان ، که دشواری ها و مصیبت ها برما فرود می آمد و دشمنان ما را ریشه کن میکردند!
گل نرگس جانم … این روزها بی تاب تر از پیشم ، بی قرار تر از پیش …
می شود دعایم کنید؟؟ من این روزها سخـــتــــ محتاج دعایــم!
می شود از خدا بخواهید آخــر این راه را ختم به خیــر کند؟؟
می شود برای عاقبت به خیری مان دعــا کنید؟؟
خدا کند که بیایی…
روز میلادتون مبارکـــ گل نرگس جان
{ اللهم عجل الولیک الفرج }