دعا نکنیم اذان زودتر بـرسد
ماه رمضـان آمـد و نامش را ماهِ گرسنگـی گذاشتیم!
گرسنگـی کشیدیم و فحش دادیم…گرسنگـی کشیدیم و غیبت کردیم…
گرسنگی کشیدیم و دروغ گفتیم…گرسنگی کشیدیم و نمازمان تا دوازده شب معطل بود…
گرسنگی کشیدیم و لحظه ی افطار، عبور کردیم از کنـارِ هر چـه مستمنـد و هر چـه نیازمند…
گرسنگـی کشیدیم و چشم ها را حریـص تر گرداندیم…
گرسنگی کشیدیم و دست ها را به خطا تکان دادیم…
یادمان نبود…باید گرسنه باشیـم برای خیر…برای ثواب و صواب…
یادمان نبود…باید گرسنه باشیم بـرای مهـرورزی به بنده ی خالق…
یادمان نبود…باید گرسنه باشیم برای قدم برداشتن سوی خدا…پله پله، سوی خدا…
یادمـان نبود…تشنگی، لب خشکیدن نیست…
تشنگـی، یعنی عطش بگیـریم و چنـگ بر زمین بـزنیم که آقایمـان نیست…
دعا نکنیم اذان زودتر بـرسد و آفتـاب زودتـر غـروب کند و جهـان تاریکتـر از آنچه هست، بشود…
دعا کنیم، ماهِ هفت شب، خورشیدِ عالــم تاب، ظهور کند!
“تسنیم”