ده شب با عاشورائیان
شب چهارم
چه کار می توانست بکند، درست است که فرزند جعفر طیار است ، اما دو پای از کار افتاده اش مجال کربلایی شدن
را از او گرفت . ولی به جای خود ،دو جفت پا و دست و چشم به ساحت عاشورایی امیر قلبش هدیه کرد.
پیش کش های عبدالله ابن جعفر ، حالا به دست با کفایت عقیله عالم، کادو پیچ شده اند و چقدر این زره و خوود به آنها می آید .
وقتی حرف از قسم به مدینه در میان باشد ، حتی امام معصومی چون حسین می داند، که نام زهرا ” نه ” نمی شناسد.
آن قدر این هدیه ها را به اصرار تقدیم کرد، که امام راهی به جز پذیرش نیافت.
آخر از قدیم گفته اند بچه های حلال زاده به دائی شان می روند!
و این دو ابن زینب فدای دائی شان می شوند. در طول رزم ، کسی ندید که پر خیمه ی عمه جان ما را ، حتی نسیمی تکان بدهد،
آن قدر ماند ،تا رجز نفر بعد از آن دو نفر ، بلند شد و پس از آن خیمه را ترک کرد.
آن ها که مانده اند ، باید کاری زینبی کنند ، و ألا یزیدیند!