ده شب با عاشورائیان
شب سوم
عده ای را به خودش مشغول کرده است . سر تا پا ریحانه است و پا تا سر دردانه !
گو ئیا حسین را، او زینت دیگری است .همه ی این خانواده یک شناسنامه دارند ؛ فاطمه، و او المثنی جلوه تمام فاطمیت است.
تمام انگشتانش را هم اگر جمع کند تازه می شود یکی از انگشتان عمو را بگیرد.
اندازه صورتش وقتی مشخص می شود که امیر حرم ، همه صورتش را در یک دوم دستش لمس میکند .
خلخالهایش را هم تازه خریده است، گوشواره هایش را هم ، مدینه که بودند بابا حسینش برایش هدیه آورده بود.
همه اش سه تا زمستان دیده بود و سه تا بهار . پاییز آن سال ، او از علی کوچک ، دو سال و شش ماه بیشتر پدرش را دیده بود .
شاید اگر آن زمان که زیور ها راز دست و پا و گوش ها در می آوردند و پنهان می کردند ، او خواب نبود الان دندانهای شیری اش سر جایش بود
و مجبور نبود برای گفتن ” بابا” طوری حرف بزند که زخمهای کنار لبش سر باز نکنند.
منبع: ساعت سه بعد از ظهر ،کمی آن طرف تر از فرات