دعای روز هفتم
اللّهمَّ اَعِنِّی فیه عَلَی صِیَامِهِ و قِیَامِهِ و جَنِّبنِی فیه مِن هَفَوَاتِهِ و آثَامِهِ و ارزُقنِی فیه ذِکرِکَ بِدَوَامِهِ بِتَوفِیقِکِ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ.
خدایا مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری یاری کن و برکنارم دار در این روز از لغزش ها و گناهان و روزیم کن در این روز یاد خودت را مداوم و برای همیشه به حق توفیق بخشی خودت ای راهنمای گمراهان.
دعای روز هشتم
ذائقه معنوی
یکی از قواهای معنوی انسان کامل، قوه ذائقه معنوی است. شاید برای شما این سوال پیش آمده باشد که چرا گاهی حال عبادت و مناجات نداریم و گاهی این شوق و تمایل زیاد می شود و چگونه است که عرفا از مناجات با حضرت حق نهایت لذت را می برند آنها چطور ذائقه خود را تنظیم کرده اند؟
حقیقت این است که چنین انسان های کاملی ذائقه خود را به سمت لذات واقعی جهت داده اند و با ترک دلبستگی های مادی و مهمتر از آن ترک گناه به این هدف نائل آمدند چون دل انسان جایگاه ضدین نیست و لذت گناه با لذت مناجات با خدا جمع شدنی نیست مادامی که لذت گناه از دل بیرون نشود لذت انس و مناجات در انسان تجلی نمی یابد. «ترك گناه باعث ميشود كه انسان به گناه دلبستگي پيدا نكند؛ چون مزه آن را نميچشد. در اين صورت توفيق مناجات، دعا و انس با خدا را پيدا ميكند و همانطور که امام باقر عليهالسلام فرمودند با دعا و مناجات در تاريکيها ميتواند به توفيق توبه دست يابد. اينجاست که انسان دوست دارد با محبوب خود در خلوت مناجات کند و ديگر مناجات کردن و دعا خواندن براي او سنگين نيست. وقتي انسان كسي را زياد دوست داشته باشد دوست دارد که تنهايي او را ببيند و با او حرف بزند، صداي او را بشنود و به او نگاه کند.
بندهاي که شيريني مناجات را درک ميکند خدا جاذبهاي در وجود او ميگذارد و او را به سوي خود ميکشد، به طوريکه آنبنده آرزو ميکند کاش اين مناجات و اين حال هفتاد سال طول ميکشيد.» برای همین است که امام سجاد عیه السلام در مناجات المحبین می فرماید: «الهی من ذاالذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلاَ؛ كيست كه شيريني محبت تو را چشيده، پس غير تو را دوست گرفت؟ این قوه را می توان از والاترین قوای معنوی انسان کامل شمرد چرا که این قوه اثرات و نتایج باارزشی چون روحیه توکل و اعتماد به نفس، ترک تعلقات و دلبستگی های مادی و ترک معاصی را در پی دارد شاید بتوان گفت این قوه از سریعترین قوا برای رسیدن به غایت زندگی معنوی است.
قوای معنوی انسان کامل
شوراي عالي حوزه ي علميّه قم
مركز مديريت حوزه هاي علميّه خواهران
مـدرسـۀ علميّـه کـوثـر
موضــوع مقالـه:
قوای معنوی انسان کامل
تهیه و تنظیم: لیــلا سپهـری
چکیده
از آنجا که قرآن كريم ميان دنيا و آخرت مرز زماني قرار نميدهد بلکه آخرت را، مرتبهاي در باطن همين دنيا و عالمي در طول همين عالم می داند، لذا انسان میتواند همزمان با زندگی مادی به زندگی معنوی در همین نشئه دنیایی دست یابد.[1]
ولی چون راه رسیدن به غایت زندگی معنوی در گرو فهمیدن حقایق معنوی است و درک حقایق معنوی هم ابزاری متناسب و خاص می طلبدکه در وجود خود انسان به ودیعه گذاشته شده و باید کشف گردد. لذا انسان ابتدا باید این قوا را بشناسد و آن ها را پرورش دهد و در پرتو آن تبدیل به انسان کاملی گردد که همه قوای ادراکی خود را تکمیل کرده ، و با به کار بردن آن ها به شناختغایت و حقایق زندگی معنوی دست یابد.
در این راستا اولین سوال اساسی این است که قوای معنوی انسان کامل کدامند؟ و کارکرد آنها به چه صورتی و در چه شرایطی است؟
از جمله این قوای معنوی، قوه شامه معنوی است. هر چه طينت انسانى لطيف باشد بهمان اندازه شامه معنوی او پرتوانتر می شود چنانكه يعقوب (ع) گفت: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ یا در ماجرای جنگ خندق حضرت رسول(صلی اللَّه عليه وآله) از جهش برقى كه از اصابت كلنگ به سنگى نمايان شد، فرمود: در اين برق سقوط امپراطورىها را ديدم و این قوه مخصوص کسانی است كه داراى مقام كشف و شهود هستند. قوه دیگر نيروى درك و تشخيص است یعنی انسان با چشم خود راههاى عافيت و سلامت را از موارد هلاكت تميز داده، و به حق رسيده باشد. نه اينكه حق و باطل برايش يكسان و مشتبه باشد.چنانچه خدای تعالی در سوره ص/45 پیامبران خود را به داشتن این قوه می ستاید.
قوه سوم، قوه سامعه معنوی است. گوش روزنه دريافت معرفت انسانى بر تاريخ است، هر گاه راعى اوامر و نواهى الهى باشد سواد اعظم خواهد بود که سبب افزوده شدن فهم و نگاهدارى فهميدهها و شناخت مىشود. ولی در صورتی که به تراز قدرت تعقل و ادراک حقايق نرسيده باشد، نمىتواند پيشرفتى رو به جلو داشته باشد، بلكه به همان لغزشگاههايى مىرسد كه پيشينيان گرفتار آنها شدند. قوه چهارم، قوه لامسه معنوی است اگر نورانيّت قلب انسان تحت تأثير إلقاءات شيطان از ميان برود لازم است با توجّه و یاد خدا آنرا برطرف كند چرا که به سبب تقوا انسان دارای قوه روشنايى و ديد باطنى و نورانيّت می شود. قوه پنجم، قوه ذائقه معنوی است که انسان با ترک گناه و رها کردن دلبستگی های مادی شوق و تمایل وصف ناپذیری برای مناجات و عبادت پیدا می کند. این قوا تحت شرایطی حقایق عالم را فرا می گیرند از مهمترين شرايط آن: پاك بودن از حجابهايى چون غفلت و انكار، وانديشهها و ايستارهاى از پيش فراهم آمده است. و دیگری بالا بودن تواناييهاى علمى و ايمانىاست چون درجات معرفت نسبت به حقايق، با اختلاف تواناييهاى علمى و ايمانى در نزد انسان وابستگى دارد.
دعای روز پنجم
اللّهمَّ اجعَلنِی فیه مِنَ المُستَغفِرِینَ واجعَلنِی فیه مِن عِبَادِکَ الصَّالِحینَ القَانِتِینَ واجعَلنِی فیه مِن اولِیَائِکَ المُقَرَّبِینَ بِرِأفَتِکَ یَا أرحَمَ الرَاحِمینَ
خدایا مرا در این روز از آمرزش جویان قرار بده و مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت قرار بده و مرا در این روز از دوستان نزدیکت قرار بده به حق مهربانی خودت ای مهربانترین مهربانان.
خاکی که با بقیه خاک ها فرق میکند!
سر تا پای خودم را که خلاصه میکنم ، می شوم قد یک دست خاک ، که ممکن بود یک تکه اجر باشد توی دیوار یک خانه،
یا یک قلوه سنگ روی شانه یک کوه، یا مشتی سنگ ریزه ته ته یک اقیانوس؛ یا حتی یک گلدان باشد ؛خاک همین گلدان پشت پنجره.
یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت ، هیچ اسمی نداشته باشد ، و خاک باقی بماند، فقط خاک…
اما حالا یک کف دست خا وجود دارد که خداااااااا به او اجازه داده:نفس بکشد، ببیند، بشنود، جان داشته باشد…
یک مشت خاک که اجازه دارد عاشقققققققق بشود، انتخاب کند، عوض بشود، تغییر کند…
واییییییییی خدای بزرگگگگگ !من چقدر خوشبختممممممممم!!!!….
من همان خاک انتخاب شده هستم…
همان خاکی که با بقیه خاک ها فرق میکند!
من ان خاکی هستم که توی دست هکی خدا ورزیده شده ام و خدا از نفسش در ان دمیده، من ان خاک قیمتی هستم!
حالا میفهمم چرا فرشته ها ان قدر حسودیشان شد!!!
ما این خاک ، ایخاک برگزیده ، خاکی که اسم دارد.
قشنگترین اسم دنیاااااا را…!
خاکی که نور چشمی و عزیز دردانه ی خداست؛
اگر نتواند تغییر کند، اگر عوض نشود ، و اگر انتخاب نکند
اگر همینطور خاک باقی بماند!!!
اگر ان اخر که قرار است برگردد و خود جدیدش را تحویل خود بدهد!سرش را پایین بیندازد و بگوید:
ای کاش خاک بودمممممممممم!!!
این وحشتناک ترین جمله ای است
که یک ادم نتواند خاک باشد،چه برسه به ادم؛
یعنی اینکه…
خدا یا دستمان را بگیر و نیاور روزی را که
هیچ ادمی چنین بگویید…!
“تسنیم”
حاج شیخ عباس قمی وعشق به مطالعه
ن شد .
در اين حال يك ماشين سوارى كه از همان راه مى رفت ديد شخصى در ميان بيابان مشغول نوشتن است ، از باب ادب توقف كرده و با يك دنيا احترام آقا را رسوا نمود. وقتى كه مقدارى راه آمدند ديدند ماشين قبلى تصادف كرده و راننده آن كه اين تصادف را نتيجه پياده كردن و جسارت به شيخ عباس مى دانست از ايشان عذر خواهى كرد.
مرحوم محدث قمى عشق زيادى به مطالعه داشت و در اين راه موفق بود و هرگاه با دوستانش كه از علما بودند به باغى در اطراف مشهد مى رفتند ، همين كه صرف غذا به پايان مى رسيد، به گوشه اى خلوت مى رفت و مشغول مطالعه مى شد. برخى از تاليفاتش يادگار همين اوقات و لحظات و سفرهاى كوتاه وى بوده است ، او لحظه اى از وقتش به هدر نمى رفت . و عمر با بركتى داشت . يكى از دوستانش نقل كرد: تا صرف غذا به پايان مى رسيد شيخ قلم و كاغذ بر مى داشت و مى نوشت ما مى گفتيم حاج شيخ صبر كن قدرى صحبت كنيم مى فرمود: شما مى رويد و اينها مى ماند.
منبع :مردان علم درمیدان عمل ج5
مولف:سیدنعمت الله حسینی (م.ص)