شوراي عالي حوزه ي علميّه قم
مركز مديريت حوزه هاي علميّه خواهران
مـدرسـۀ علميّـه الـزهـــراء(س)
موضــوع: آثـار تربیتـی توکـل از دیدگـاه قـرآن
تهیه و تنظیم: لیلا سپهری
بهمن ماه 1391
امروزه پیچیدگی های زندگی و کم رنگ شدن مقوله توکل در زندگی افراد سبب شده که انسان ها در رویارویی با تعارضات و ناکامی ها، دچار عوارض روحی و روانی ای چون اضطراب و ترس و خشم و پرخاشگری و گاهی اختلالات شخصیتی و رفتارهای ناصحیح گردند و از آن جا که اغلب به دنبال هر اطلاع و شناختی گرایش و رفتاری رخ می دهد، لذا اطلاع و آگاهی از آثار تربیتی توکل، آن هم از منبع الهی مورد اعتقاد مسلمانان نتیجه اثربخشی در زندگی افراد خواهد گذاشت چرا که به دنبال شناخت صحیح از این مقوله، گرایش و رفتار صحیح به وجود می آید. و توکل و اعتماد به خدا در امور زندگی به عنوان یک ویژگی سودمند در کنار آمدن با مشکلات، مقاومت در برابر یأس و نومیدی، و مهار اضطراب و افسردگی است. مقامی بزرگ و بسیار اثربخش در زندگی مؤمن است.
چکیـده
با توجه به اهمیت و ضرورت بحث توکل در اندیشه توحیدی، در این مقاله ابتدا به این سوال پاسخ داده شده که معنای حیقیقی توکل چیست؟ ودر ادامه آثار تربیتی آن بر مبنای آیات کریمه توضیح داده شده است.
از مجموع این آیات استفاده مى شود که منظور از توکل این است که در برابر عظمت مشکلات ، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکاى بر قدرت بی پایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند،
نفس توكل يك فوائد و آثارى براى بنده دارد که در قرآن کریم بیان گردیده است که گویای اهمیت و جایگاه آن در اندیشه توحیدی است و یکی از مهمترین نتایجی که قرآن برای توکل بیان می کند، آرامش است. که اضطراب و توحش و هم و غم از انسان زايل مي شود، توکل امید آفرین نیرو بخش و تقویت کننده، و سبب فزونى پایدارى و مقاومت است. و در آیه 12 سوره ابراهیم «توکل ملازم با صبر بر بلیات و استقامت در برابر حملات و صدمات دشمن ذکر شده است.» شكر بر نعم الهى و تسليم افعال و اوامر خدا و رضاى به تقديرات از آثاردیگر توكل است
در آیه 159 آل عمران براى انجام کارهاى مهم ، نخست دستور به مشورت و سپس تصمیم راسخ ، و بعد توکل بر خدا داده شده است. و این مبین این است که توکل بر خدا آدمى را از وابستگی ها که سرچشمه ذلت و بردگى است نجات مى دهد و به او آزادگى و اعتماد به نفس مى بخشد . همچنین در امان ماندن از غرایز نفسانى وشیطانى و شر منافقان، بدون توکل برخدا، محالاست.
در ذیل به یکی از آثار تربیتی توکل به طور تفصیل می پرداریم.
داشتن نقش فعال در زندگی
” توكل” با اين محتواى عميق،(در سطور قبل) شخصيت تازهاى به انسان مىبخشد، و در تمام اعمال او اثر مىگذارد، لذا در حديثى مىخوانيم كه پيغمبر اكرم (ص) در شب معراج از پيشگاه خداوند سؤال كرد: پروردگارا!
اى الاعمال افضل؛ ” چه عملى از همه اعمال برتر است".
خداوند متعال فرمود:ليس شىء عندى افضل من التوكل على و الرضا:”
چيزى در نزد من افضل و برتر از توكل بر من، و خشنودى به آنچه قسمت كردهام نيست” [1].
بديهى است توكل به اين معنى هميشه توأم با جهاد و تلاش و كوشش است، نه تنبلى و فرار از مسئوليتها. وشك نيست كه آيه ما را به تنبلى و خانه نشينى به اميد نازل شدن روزى از طريق معجزه نمىخواند، هرگز … بلكه شايسته است به معنى آن بنگريم و در پرتو اصول كلى كه اسلام آورده است و در آيات ديگر وجود دارد، همچون اصل كوشش و كار و تحمل رنج، درباره آن به تدبّر بپردازيم، بلكه خود آيه در پايان به اين امر اشاره مىكند و ما را به آن مىخواند كه غبار يأس و نوميدى را از خود دور كنيم، و به روح اميد و توكل خود را بيدار و هشيار نگاه داريم. آيه همچنين در برابر اين وسوسه شيطانى مىايستد كه بعضى بر اثر آن چنان مىپندارند كه روزى جز از راه حرام به دست نمىآيد، و به همين سبب جدا شدن خود را از نظامها و مؤسسات امرى خارج از توانايى مىدانند، در صورتى كه اگر به خدا توكل داشته باشيم هر چه زودتر بدگمانى ما به خوش گمانى مبدل خواهد شد.
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ- و هر كه بر خدا توكل كند، خدا براى او بسنده است.»
مؤمنان را نرسد كه هرگز در قدرت خدا براى تحقق بخشيدن به آنچه وعده كرده است شك كند، هر اندازه كه آن چيز دشوار و در خلاف جهتى باشد كه به نظر شخص مىرسد، از آن روى كه اراده خدا برتر از هر چيز است.
«إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ- خدا به آنچه فرمان دهد مىرسد.»
آرى، ما آدميزادگان را اسباب از كار باز مىدارد، و ميان ما و آنچه خواهان آنيم عقبات و موانع فراهم مىآورد، بدان جهت كه اراده ما محدود است، امّا اراده خدا مطلق و نامحدود است، ولى خداوند متعال از آن ابا دارد كه جريان امور جز از طريق حكمت و موازين و اندازهها جريان پيدا كند.
«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً- خدا براى هر چيز اندازه قرار داده است.[2]
و چرا گفت وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، هر كه توكّل بر خداى كند خداى شغل او كفايت كند، بعد ما كه بسيار كس مىبينيم كه توكّل بر خداى مىكند و دل در خداى بندد و شغل كفايت نشود؟ جواب گوييم معنى فهوحسبه آن است كه خداى بسنده است كفايت شغل او را، آخر كفايت كند لكن بنده را شتاب نبايد كرد، نبينى كه گفت قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً: بدرستى كه خداى تعالى هر چيزى را اندازه اى و وقتى کرده است.[3]
َ (وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)[4] گروه ديگر از مسلمانان كه بوسايل ظاهرى و تجهيزات جنگى نظر و اعتماد ننموده و فقط بآفريدگار اطمينان خاطر داشته و باو توكل نموده با نهايت جديت بدستور رسول گرامى صلّى اللّه عليه و آله بمبارزه با دنياى شرك و بستيز با كفار قريش قيام نموده و كوشش توانفرسا و فداكارى آنان مسئلت از ساحت آفريدگار است به اين كه عوايق بناگذارى دين اسلام را رفع و برطرف نمايد، آفريدگار نيز بقدرت كامله و فرستادن فرشتگان و نيروهاى غيبى عوائق از نشر دين اسلام را رفع نموده فتح و پيروزى را نصيب مسلمانان فرمود و كفار قريش و پيشوايان شرك را به هلاكت افكند و گروهى از بزرگان آنها را دستگير و به اسارت درآورد.
مقايسه روحيه مسلمانان در ميدان جنگ” بدر” با روحيه آنها در حادثه” حمراء الاسد” كه شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمىانگيزد كه چگونه يك جمعيت شكستخورده فاقد روحيه عالى و نفرات كافى با آن همه مجروحان در مدتى به اين كوتاهى كه شايد بيك شبانه روز كامل نمىرسيد، چنين تغيير قيافه دادند و با عزمى راسخ و روحيهاى بسيار خوب، آماده تعقيب دشمن شدند تا آنجا كه قرآن در باره آنها ميگويد: هنگامى كه خبر اجتماع دشمن براى حمله، به آنها رسيد آنها نه تنها نهراسيدند بلكه ايمانشان و بدنبال آن استقامتشان افزوده شد. و اين خاصيت ايمان به هدف است كه هر قدر انسان مشكلات و مصائب را بيشتر و نزديكتر ببيند، پايمردى و استقامت او بيشتر مىشود و در حقيقت تمام نيروهاى معنوى و مادى او براى مقابله با خطر، بسيج ميگردد. اين دگرگونى عجيب در اين فاصله كوتاه، انسان را بسرعت و عمق تاثير تربيتى آيات قرآن و بيانات گيرا و مؤثر پيغمبر اسلام (ص) آشنا مىسازد كه اين خود در سر حد يك اعجاز است.[5]
منافقين و همچنين آنهايي كه قلب پاك و خالصى نداشته، و دلهاى آنها آلوده بحبّ دنيا و خودخواهى است، شبيه بگفتار منافقين اظهاراتى مىكنند که: مسلمانان را دينشان بفريفته است. ولی آنان از درك حقيقت و تشخيص خير و صلاح و واقعيّت محروم بوده، و تنها ظواهر امور و منافع مادّى و عوائد فعلى را در نظر مىگيرند.[6]
اينان از ياد میبرند كه كافران را ياراى توكل بر خدا نيست و نمىدانند كه توكل را در انگيزش نيروهاى معنوى روح چه اثرى شگرف است.
و خداوند متعال در مقابل اين افراد ظاهر بين و منافق فرمود كه: اگر كسى وابستگى و توكّل بخداوند متعال پيدا كند، هرگونه خيرات و نيكوييها و منافع بدست قدرت او باشد.
[1] ناصرمکارم شیرازی،تفسير نمونه، ج24، ص: 240؛ “سفينة البحار” جلد 2 صفحه 683 (ماده وكل).
[4]انفال /49